ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

او اول كسى است كه ادعا داشت امير المومنين است، در حالى كه به آواز غنا گوش داد، به طرب برخاست و بر خنيا گران صله ها داد.
او اول كسى است كه با جانشين كردن " پسر تبهكار خودش " كه بى پروا فساد مى كرد و نماز را ترك مى نمود، دين خدا را به بازى گرفت.

او اول كسى است كه بر حرم امن الهى، مدينه رسول الله صلى الله عليه و اله هجوم آورد، مردم آنجا را بيم داد و حرمت اين جوار مقدس را نگاه نداشت.

اينها و نظاير اينها، جرائم و جناياتى است كه " معاويه " در ارتكاب آن گوى سبقت برده است.

پس آيا درست است و امكان دارد كه از مصدر نبوت درباره چنين طاغوت نابكارى كلمه تعريف و ستايشى صادر شود، يا از دهان پيامبر عدل و حق و صدق، واژه اى كه موهم ثناى وى باشد خارج شود؟ نه، هر گز چنين چيزى ممكن نيست.

بلكه پيامبر گرامى، بزرگترين شخصيتى است كه چنين انسانى را با آنهمه جرائم مى نكوهد. چرا كه اين مرد، سرسختترين دشمنان آن بزرگوار صلى الله عليه و اله هم در جاهليت و هم در اسلام بوده است. هر گاه آن حضرت كوچكترين كلمه اى در ثناى " معاويه " فرموده بود - كه پيغمبر بزرگوار از چنين تصورى منزه است - اين نوعى ترويج از باطل، نوعى اجازه دادن به گناه و بزرگترين اهانت به حق محسوب مى شود.

" عبدالله بن احمد بن حنبل " گفته است: " از پدرم در باره على و معاويه پرسيدم. گفت: بدان كه على دشمنان بسيار دارد و هر چه دشمنانش خواسته انددر او عيبى بيابند، موفق نشده اند. پس دور كسى جمع شده اند كه با او محاربه و جنگ كرده است و او را در حيله و مكر بر عليه على تحريك نموده اند ".

"حاكم " گويد: " از ابوالعباس محمد بن يعقوب بن يوسف شنيدم كه مى گفت: از پدرم شنيدم كه مى گفت: از اسحاق بن ابراهيم حنظلى شنيدم كه مى گفت:
در فضيلت معاويه، هيچ حديث درستى نيست ".

" بخارى " كه در صحيح خود حديثى در ذكر مناقب " معاويه " نيافته، بناچار آنجا كه از مناقب صحابه سخن گفته، بابى گشوده است بنام ياد كرد معاويه رضى الله عنه و " ابن حجر " در " فتح البارى " 83:7 مى نويسد: " اين خود دليل آن است كه فضايلى كه در خصوص معاويه احاديث فراوانى وارد شده كه هيچ يك طريق اسناد درستى ندارد و اسحاق بن راهويه و نسائى و ديگران هم بر اين عقيده اند.

اما " مسلم " و " ابن ماجه " نيز كه حديث صحيحى - كه در فضائل " معاويه " قابل نقل باشد - نيافته اند، در " صحيح " و " سنن " خود صفحه اى در مناقب صحابه آورده اند.

" ترمذى " هم جز يك حديث "خدايا او را هدايت كننده و هدايت شده قرار بده و چنان كن كه بوجود او ديگران هدايت بشوند" نقل نكرده و گفته است: " حديث حسن غريب است "، و ما جزء دهم " الغدير "، بطلان آنرا ثابت كرديم و آن حديث چنين ذكر شده: " خدايا او را هدايت كن ". " عمر و بن واقد " اين حديث را به خود نسبت داده و اين " عمرو " يكى از دروغپردازانى است كه در جزء پنجم ص 249 ط 2 از او ياد كرده ايم و " صحاح " و " سنن " از اين دروغهايى كه راويان تبهكار در فضيلت اين مرد بافته اند، خالى است.

" حافظ نسائى " صاحب " سنن "، وارد " دمشق " شد و از مردم آنجا خواست چيزى از فضايل " معاويه " بر شمردند، و گفت: " آيا كفايت نمى كند كه هر كس بيايد واز فضائل او سخن گويد "؟ همه برخاستند و آنقدر در خايه هايش زدند كه از مسجد جامع بيرونش كردند و خودش نقل مى كند: " مرا به مكه برده



/ 171