ترجمه الغدیر جلد 21

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 21

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

" ابن قتيبه " گويد: " حسن بن على كه بيمار شد - در همان بيمارى كه منجر به وفاتش گرديد - عامل مدينه ضمن نامه اى به معاويه، شكايت حسن بن
على را مطرح كرد. معاويه در جواب نوشت: هر گاه توانائى دارى كه حتى يك روز بر من نگذرد كه خبر وفات او را بشنوم، اين كار را بكن. و پيوسته حال امام را گزارش مى داد و چون خبر در گذشت او را داد، اظهار شادى و مسرت كرد و او و همه اطرافيانش سجده افتادند. اين خبر به عبدالله بن عباس، كه در آن هنگام در شام بود، رسيد. وارد حضور معاويه شد. همين كه نشست، معاويه گفت: اى ابن عباس، آيا حسن بن على هلاك شد؟ گفت: بلى هلاك شد، انا لله و انا اليه راجعون. و دو بار تكرار كرد و گفت: " خبر آن سرور و فرحى كه اظهار داشته اى، به من رسيد، سوگند بخدا،جسد او جلو قبر ترا نگرفت و كمى اجل او در عمر تو نيفزود. او در حالى مرد كه از تو بهتر بود. و هر گاه ما در مصيبت او داغديده ايم پيش از اين به مصيبت جدش رسول الله صلى الله عليه و اله نيز ماتم زده بوده ايم. خدا اين مصيبت را بر ما جبران كرد و بجاى او بهترين جانشين را معين فرمود " آنگاه ابن عباس فريادى كشيد و گريه كرد ".

و در " عقد الفريد " 298:2 نقل شده: " هنگامى كه خبر مرگ حسن بن على به معاويه رسيد، در پيشگاه خداوند به سجده افتاد. آنگاه به ابن عباس كه در شام با او بود، پيام فرستاد و تسليت گفت، در حالى كه خيلى خوشحال بود و به او گفت: چند سال است كه ابو محمد در گذشته است؟ گفت سن او پيش قريش زبانزد است و شگفت است كه چون توئى آگاهى از اين مساله نداشته باشد.

گفت: به من خبر دادند كه او اطفال صغيرى دارد. گفت: هر چه صغير باشند، سرانجام كبير خواهند شد. اطفال خاندان، بزرگسالان و صغيران، كبير هستند.

آنگاه گفت: اى معاويه چه شده است كه ترا چنين خوشحال مى بينم؟، آيا از مرگ حسن بن على چنين خوشحالى؟ به خدا سوگند كه مرگ تو نيز فراموش نمى شود و مرگ او گور ترا پر نمى كند و پس از او بقاى ما چقدر اندك است ".
" راغب " در " محاضرات " 224:2، اين قضيه را ذكر كرده است.

در " حياه الحيوان " 58:1، و در " تاريخ الخميس " 294:2، و در ط: 328، " ابن خلكان " نقل مى كند: " امام حسن كه مريض شد، اين قضيه را مروان بن حكم به معاويه خبر داد و معاويه در جوابش چنين نوشت: خبر مرگ حسن را را با سواره اى زود به من برسان. پس هنگامى كه معاويه مرگ او را شنيد، تكبيرى از آسمان بگوشش رسيد و مردم شام نيز بدنبال آن تكبير گفتند. فاخته دختر قرنطه به معاويه گفت: خدا چشم ترا روشن كند، براى چه تكبير گفتى؟

او گفت: حسن مرد. گفت: آيا به مرگ پسر فاطمه تكبير مى گويى؟ گفت: من براى شماتت مرگ او، تكبير نگفتم، بلكه دلم آرام گرفت. و ابن عباس به حضور معاويه آمد. معاويه گفت: اى ابن عباس، آيا مى دانى در باب اهل بيت تو چه گفته مى شود؟ گفت: نمى دانم جز اينكه مى بينيم تو خوشحالى و صداى تكبيرت را شنيدم. پس گفت: حسن در گذشته است. ابن عباس به او گفت: خدا ابو محمد را رحمت كند و سه بار اين را تكرار كرد. سوگند بخدا اى معاويه قبر او قبر ترا نخواهد پوشاند و عمر او در عمر تو افزوده نمى شود. هر موقع كه امام حسن را مى ديدم در واقع امام متقيان و خاتم پيغمبران را مشاهده مى كرديم.

/ 171