تقليد - مجمع المسائل جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مجمع المسائل - جلد 2

یوسف صانعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید















تقليد

س 1794 ـ در رساله هاى عمليّه آمده است كه مسلمان بايد به اصول دين از روى
دليل اعتقاد پيدا كند. ناشنوايان، مفاهيم انتزاعى مثل معاد، عدل، توحيد و...
را به دشوارى درك مى كنند، به عبارت ديگر تمام مطالبى كه برايشان عينى
نباشد، به خوبى درك نمى كنند. لطفاً تكليف و وظيفه والدين و مربيان آنان را
بيان فرماييد.

ج ـ وظيفه آنها به مقدارى است كه درك مى كنند، «لا يكلّف الله نفساً الاّ وسعها»
; و ديگران هم در اين رابطه تكليفى ندارند. 15/3/79

س 1795 ـ اصولاً وظيفه والدين كودكان نابينا، ناشنوا يا كم توان ذهنى در تعليم
احكام شرعى به آنان با توجّه به اين كه آموزش بعضى از احكام به آنها مشقّت
دارد، چيست؟

ج ـ سؤالى را كه خود آنها خواستار پاسخ بدان باشند، بايد به حكم لزوم تعليم
احكام براى نادانان، به آنها پاسخ داد و در اين جهت، تفاوتى بين پدر و مادر
و ديگران نيست; و امّا آنچه را كه سؤال ننموده اند كه طبعاً از آن غافل هستند، چون
نسبت به آنها تكليف ندارند، ديگران هم تكليفِ تعليم ندارند. آرى، مختصرى از مسائل
ساده علمى و عملى اسلام را بايد با بيان و زبان ساده به آنها ياد داد; مثل اين كه
خدايى و پيامبر و امّامى هست و آن خداوند، تكاليفى همانند نماز و روزه را قرار داده
است، و بايد توجّه داشت كه آموزش بايد فوق العاده مختصر و ساده باشد و تلاش شود كه
سؤال، كم تر به ذهن آنها راه يابد. 3/2/79

س 1796 ـ زنى سى ساله هستم و همسرى دارم كه كَر و لال است. تكليف ايشان در مورد
مسائل شرعى از جمله غسل و نماز چيست؟

ج ـ بايد در حدّ توان و بدون تحمّل زحمت، مسائل اسلامى را، ولو با اشاره،
به اين گونه از انسان هاى والا ياد داد و به مقدارى كه ياد مى گيرند و متوجّه
مى شوند، مكلّف هستند، نه بيشتر از آن، و اسلام، هم دين سهولت است، و هم دين تكليف،
به قدر توان. «لا يُكَلِّفُ اللهُ نَفْساً اِلاّ وُسْعَها» . ناگفته نماند
كه تكاليف اين گونه انسان ها با بقيّه تفاوتى ندارد. تنها تفاوت در آن است كه اشاره
آنها به جاى كلام و زبانشان است و همان طور كه بيان شد، در ارشاد و ياد دادن هم
نبايد ياددهنده، خود را به زحمت بيندازد، كما اين كه ياد گيرنده هم نبايد در زحمت
باشد. به هر حال، اسلام به سهولت و عدم زحمتْ استوار است.
11/10/79

س 1797 ـ انسان مسائلى را كه غالباً به آن احتياج دارد، واجب است ياد
بگيرد. ناشنوايانى كه از اين مسئله سر باز مى زنند، (با توجّه به اين كه درك بعضى
از اين مسائل برايشان دشوار است و نمى خواهند خود را به سختى بيندازند) چه
حكمى دارند؟

ج ـ به همان مقدار كه خود درك مى كنند، مكلّف هستند، نه بيشتر از آن.
15/3/79

س 1798 ـ انتخاب مرجع تقليد براى كودكان ناشنوا چگونه است؟ با توجّه به اين كه
در اين سن هيچ گونه شناختى ندارند، آيا والدين بايد برايشان انتخاب كنند، يا صبر
كنند تا به شناخت برسند؟

ج ـ بايد صبر كنند تا خودشان درك نمايند و به شناخت برسند; و والدين و ديگران
نسبت به آنها در اين جهت، تكليفى ندارند.
15/3/79

س 1799 ـ اگر مرجع تقليد يك فرد ناشنوا از دنيا برود و به علّت ناآگاهى باز هم
در مسائل جديد از مجتهد قبلى تقليد نمايد و بعد از چند سال اين موضوع را
بفهمد، حكم اعمال اين چند سال او چگونه است؟ (با توجّه به اين كه فهماندن اصل مسئله
تقليد و تكليف به فرد ناشنوا، بسيار دشوار است، چه رسد به مسائل جانبى آن).

ج ـ اعمالشان كه طبق فتواى مرجع قبلى انجام داده اند، صحيح است; زيرا آنها جاهل
قاصرند و اين گونه عمل كردن را وظيفه خود مى دانسته اند و همين كفايت مى كند.
15/3/79

بلوغ

س 1800 ـ آيا سنّ تكليف آن دسته از دانش آموزان استثنايى كه كم توان ذهنى
هستند، براساس سنّ عقلى آنان محاسبه مى شود؟ با توجّه به اين كه از لحاظ
فكرى و عقلى نسبت به مسائل و مفاهيم دينى با ساير افراد تفاوت دارند، ملاك
تشخيص براى اولياى آنان چيست؟ براى مثال فرد كم توان ذهنى كه از لحاظ
سنّى هفده ساله است ولى از لحاظ عقلى ده يا دوازده ساله است، آيا شرعاً مكلّف
است يا خير؟

ج ـ تا خود آنان متوجّه به مكلّف شدن خود نشده اند و درك ننموده اند كه در
زمان معيّن و شرايط معيّن، از طرف خداوند، احكام و واجبات و محرّمات براى آنها قرار
داده شده، مكلّف نيستند; پس بايد دقت كنند و بپرسند كه چه زمانى مكلّف مى شوند، و
تا آن هنگام چيزى بر آنان نيست چون غافلند و بر غافل مطلقاً تكليف نيست و تكليف
نمودن غافل و غير متوجّه، گرچه از افراد عادى و باتوان بالاى ذهنى باشند، محال و
غيرمعقول است، چه رسد به ناتوان ذهنى; و امّا نسبت به ديگران، آنان هم تكليفى
ندارند، يعنى توجّه دادن كم توان هاى ذهنى به مسئله بلوغ و تكليف، لازم نيست، بلكه
مطلوب هم نيست، چون سبب زحمت هم براى آنها و هم براى ديگران مى شود. آرى، از اعمال
آنها كه ضرر فاحش براى خود آنها و يا ديگران دارد، فرضاً خوردن مشروبات الكلى بايد
جلوگيرى نمود، چون اين نحو جلوگيرى ها، دائر مدار تكليف عامل نمى باشد، و به هر حال
به نظر اين جانب، افراد مورد سؤال گرچه از نظر سنّى از سنّ بلوغ گذشته اند، ليكن
بالغ نمى باشند، چون بلوغ به معناى خروج از دوران صباوت و كودكى است و رسيدن به
تصميم غيركودكانه و سن با تحقّق آن مقدار از درك، علامت بلوغ است نه محض سن، ولو
درك در حدّ متعارف نسبت به پانزده سال نباشد، به علاوه مى توان گفت ادلّه بلوغ از
امثال آنها، انصراف دارد.
15/3/79

طهارت و نجاست

س 1801 ـ اكثر افراد كم توان ذهنى به علّت عدم درك درست، رعايت نجاسات را
نمى كنند. تكليف افراد خانواده، مربيان و ديگران كه در ارتباط با آنان هستند،
چگونه است؟

ج ـ بچّه مسلمان محكوم به طهارت و پاكى است و با مسلمان بزرگْ سال تفاوتى ندارد،
مگر اين كه به نجاست دست يا لباس او يقين داشته باشد، كه حصول اين يقين نيز بسيار
مشكل است و بدنبال تحصيل آن رفتن نيز لازم نيست; و در اين احكام فرقى بين كودكان كم
توان ذهنى و غير آن نيست و هيچ تأثيرى هم در رابطه با معلّم نمى تواند داشته باشد و
نبايد فكر تأثير را به خود راه داد كه منجر به وسواس مى گردد.
25/2/80

س 1802 ـ آيا والدين كودك كم توان ذهنى بايد هميشه همراه او باشند، تا مواظب
چگونگى طهارت او باشند؟

ج ـ نه تنها لزوم ندارد بلكه مطلوب هم نيست، چون هم ايجاد زحمت براى والدين
مى كند و هم براى خود كودكان ناتوان ذهنى، و اسلام با ايجاد مشقّت و زحمت مخالف
است. 15/3/79

س 1803 ـ در رساله هاى عمليّه آمده است كه موقع تخلّى بايد طرف جلوى بدن، يعنى
شكم و سينه، رو به قبله و پشت به قبله نباشد، در مورد افراد كم توان ذهنى چه طور
است. آيا بايد هميشه همراه آنها بود و مراقبت به عمل آورد؟

ج ـ هيچ لزومى ندارد و حتّى لازم هم نيست كه احكام تخلّى از حيث پشت به
قبله بودن و يا رو به قبله بودن، به آنها گفته شود; بلكه گفتنش چون ايجاد زحمت براى
آنها مى نمايد مذموم است، و انسان ها نسبت به قوانين كلّى خداوند بيش از درك و
فهمشان تكليف ندارند، چه رسد به مسائل جزئى و خارجى و موضوعى كه مفروض در سؤال
مى باشد و بايد توجّه داشت اسلام دين سهولت است. 15/3/79


وضو

س 1804 ـ چند نفر از دانش آموزان از لحاظ توان دست راست يا چپ، دچار نارسايى
هستند به طورى كه براى وضو گرفتن دچار مشكل هستند و قادر به رساندن آب به تمام قسمت
دست نيستند. وضوى اين افراد با اين شرايط، چه حكمى دارد؟

ج ـ اگر خودشان متوجّه نشوند، مانعى ندارد، چون به بيش از توجّه خودشان تكليف
ندارند، و نبايد نرسيدن آب به بعضى از مواضع وضويشان را به آنان گفت و اعلامْ كار
نادرستى است; ليكن اگر خودشان متوجّه شدند و سؤال نمودند بايد آنان را متوجّه كرد و
اگر نمى توانند و يا برايشان زحمت فوق العاده دارد، شستن بقيّه مواضع به حكم
لاحَرَج و عدم تكليف به امر غير مقدور و نبودن مورد از موارد تيمّم، كفايت مى كند،
مگر آن كه تمام يك عضو چنين باشد كه احتياط در وضوى بقيّه اعضا و تيمّم است.
25/2/80

س 1805 ـ فردى به علت فلج بودن يك دست، ترتيب وضو را نمى تواند انجام دهد، حكم
وضوى او چگونه است؟

ج ـ بايد به هر صورتى كه مى تواند و بدون زحمت باشد، ترتيب وضو را رعايت كند و
اگر زحمت دارد، شرطيّت ترتيب از او ساقط است; و نسبت به خودشان هم هرطور كه عمل
نمايند برايشان كفايت مى كند و نبايد در آن دخالت نمود و دخالت نادرست است.
9/11/79

س 1806 ـ نابينايان در هنگام وضو مانع موجود در اعضاى وضو را نمى بينند، آيا
بايد هميشه فردى ناظر وضوى آنان باشد تا موانع را رفع كند، يا اين كه وضوى آنان به
همين گونه صحيح است؟

ج ـ نه تنها لازم نيست در وقت وضو و غسل كسى با او باشد، بلكه اطمينان خودش به
عدم وجود مانع در صحت وضو و غسل، كافى است; بلكه تذكر ديگران، هم مذموم است و هم
نادرست، چون ايجاد زحمت براى آنان مى نمايد و به طور كلّى در مثل وضو و نماز كه حقّ
الله است، اعلام ديگران چون باعث زحمت مى شود، مذموم و ناپسند است.
15/3/79

س 1807 ـ وظيفه برخى از افرادى كه دچار فلج مغزى هستند و دامنه حركتى بسيار
محدودى دارند و موالات مراحل وضو را نمى توانند رعايت كنند، چگونه است؟

ج ـ وضوى آنها به همان نحو كه مقدورشان مى باشد، صحيح است; چون ترك موالات گرچه
منجر به خشك شدن اعضاى قبلى هم بشود مضرّ به وضوى آنها نيست، به خاطر آن كه خشك شدن
اعضا، شرط اختيارى است يعنى با اختيار و اراده نبايد آن قدر شستن عضو بعدى را طول
دهد كه اعضا يا عضو سابق بر آن خشك شود، وگرنه اگر به وسيله حرارت و گرمى هوا يا به
وسيله عدم توانايى، مثل مورد سؤال و امثال آنها كه اختيارى نمى باشد، خشك شود، ضررى
به وضو نمى زند، خلاصه آن كه خشك نشدن عضو قبلى در وضو، شرط اختيارى بودن است و در
حال عدم اختيار، شرطيت ندارد و وضو، با خشك شدن حتّى عضو قبلى هر عضوى كه مشغول
شستن و يا مسح كردن آنهاست، مضر نيست; و ناگفته نماند كه موالات به معناى پى در پى
انجام دادن هم، همان حكم خشك نشدن اعضا را دارد يعنى فاصله انداختن بين اعضاى وضو
به مقدارى كه به وحدت وضو و عمل واحد عرفى بودن آن ضرر بزند، به علاوه كه اصل مضرّ
بودن آن، محلّ اشكال است و دليل معتدٌ به هم ندارد و فقط مبنى بر احتياط است و بر
فرض مضرّ بودن نيز اختصاص به حال اختيار دارد و نسبت به مورد ذكر شده در سؤال كه
اختيار و قدرت ندارد، مطمئناً مضرّ نبوده و نيست.
15/3/79

س 1808 ـ شخصى كه از ناحيه دست راست دچار ناتوانى (فلج) است، براى مسح سر، چگونه
بايد عمل كند؟

ج ـ در مسح سر لازم نيست با دست راست باشد، بلكه با دست چپ حتّى براى افراد سالم
نيز، جايز است.
25/2/80

س 1809 ـ كمك كردن به افراد معلول جهت انجام وضو (آب ريختن، شستن دست ها و
صورت)، چه حكمى دارد؟ و تا چه حد مى توان به آنها در اين زمينه كمك كرد (مثلاً جهت
مسح سر و پا).

ج ـ مانعى ندارد. آرى، اعمالى كه خودشان بدون كمك مى توانند انجام دهند، نبايد
در آن اعمال كمك بگيرند و كمك گرفتنشان موجب بطلان عملشان مى شود; و ناگفته نماند
كمك كردنى مبطل است كه وضو گيرنده در آن، هيچ دخالتى نداشته باشد، همانند ميّت بين
دو دست غسّال و مرده شوى، وگرنه كمك كردن همانند آب ريختن در دست وضو گيرنده و يا
حتّى ريختن آب روى دست هاى او به وسيله شيلنگ و يا وسيله ديگر در حالى كه خود وضو
گيرنده دستش را حركت مى دهد و اين طرف و آن طرف مى نمايد، مبطل وضو نمى باشد.
15/3/79

س 1810 ـ با توجّه به اين كه استفاده از وسايل توان بخشى مانند انواع كرست ها،
كفش هاى طبى و...، جهت حفظ حالت عضلات و اندام ها و مفاصل در نواحى صورت، دست ها و
انگشتان در بسيارى از موارد، مانع از رسيدن آب مى گردد، حكم وضوى افرادى كه از اين
وسايل استفاده مى كنند، چگونه است؟

ج ـ اگر معظم اعضاى وضو مانند دو دست را نگرفته باشند، وضوْ حكم جبيره را دارد و
اگر معظم اعضاى وضو را گرفته باشد، بايد جمع نمايد بين عمل جبيره و تيمّم، اگرچه
كفايت تيمّم در اين صورت، بعيد نيست. 15/3/79

س 1811 ـ آيا افراد معلول در هنگام وضو گرفتن مى توانند به جاى استفاده از
دست ها براى شستن صورت و دست ها، صورت و دست ها را مستقيماً زير آب قرار دهند و يا
در آب جارى يا قليل فرو برند؟

ج ـ مى توانند و اختصاص به آنها نيز ندارد، بلكه براى ديگران هم كه سالم هستند،
جايز است; زيرا آنچه در وضو لازم است، اصل شستن صورت و دست ها از بالا به پايين
است، چه با ريختن آب با دست و دست كشيدن، چه با گرفتن زير شير آب يا شيلنگ و يا با
فرو بردن در آب; ليكن در همه موارد بايد رعايت شسته شدن از بالا به پايين بشود.
15/3/79

س 1812 ـ آيا معلولانى كه مشكلات حركتى شديد دارند و براى وضو گرفتن دچار
دشوارى هاى فراوان هستند، مى توانند به جاى وضو، تيمّم نمايند؟

ج ـ اگر همه راه هاى ذكر شده در رساله هاى عمليّه برايشان مشقّت دارد و همچنين
انجام وضو با كمك گرفتن از نايب نيز مشقّت و دشوارى دارد، مى توانند به دليل همان
دشوارى ها و حَرَج ها كه كم تر از حَرَج ها و ضررها براى بيمارى كه آب برايش ضرر
دارد و يا شخص سالمى كه صِرفاً استفاده از آب برايش حَرج و مشقّت دارد، نمى باشد،
تيمّم نمايد; و ناگفته نماند كه جواز تيمّم براى بيمار و دير خوب شدن بيمار هم جزو
ضررها و حَرَج هاى مجوّز تيمّم است، كما اين كه مطلق مشقّت و دشوارى در غير بيمار
نيز در حكم جواز است، مثل سرماى زياد، ترك خوردن دست و امثال آنها، و لازم نيست كه
حَرَج و دشوارى در مورد سؤال فوق العاده باشد، بلكه دشوارى كه منافات با سهولت
اسلام دارد، كفايت مى كند. 15/3/79

غسل

س 1813 ـ اگر افراد استثنايى اعمّ از كم توان ذهنى و ناشنوا، در موقع غسل نيّت
نكنند، آيا غسل آنان صحيح است؟

ج ـ همان قدر كه خودش مى داند كفايت مى كند و زيادتر از آن نه لازم است و نه
مطلوب، و معيار در نيّت همان قصد خودش و اين كه انجام وظيفه مى نمايد مى باشد و چيز
ديگرى نيست. 5/2/80

س 1814 ـ به دليل دشوارى غسل كردن براى معلولان، برخى از آنان كه دچار
احتلام هاى شبانه مى شوند، آن را مخفى كرده و از تيمّم بدل از غسل استفاده مى كنند.
حكم تيمّم و نماز آنان، چگونه است؟

ج ـ بايد به آنان گفته شود انجام تيمّم را به تأخير بيندازند، تا وقت به
اندازه اى تنگ شود كه اگر بخواهند غسل كنند، نمازشان قضا مى شود، لذا تيمّم در آن
زمان صحيح است، و نسبت به اعمال گذشته هم ان شاءالله اعمالشان صحيح و درست است، چون
جاهل قاصر بوده اند و قصد قربت هم از آنها متمشّى شده، لذا تيمّمشان به جاى غسلشان،
كفايت نموده است.
18/2/79

س 1815 ـ آيا افرادى كه دچار معلوليت شديد هستند مى توانند به طور مكرّر به جاى
غسل از تيمّم استفاده كنند؟

ج ـ بين تيمّم و غسل در تكرّر تفاوتى نيست، لذا هر زمانى كه بايد غسل كند اگر
عذر دارد، مى تواند به جاى آن، تيمّم نمايد.
18/2/79

س 1816 ـ عدم تماس آب با بدن هنگام غسل، به دليل استفاده از وسايل توان بخشى، چه
حكمى دارد؟

ج ـ حكم جبيره را دارد و غسلْ صحيح است، چون نمى تواند بدون زحمت آب را به زير
وسايل برساند.
18/2/79

س 1817 ـ اگر امكان غسل ارتماسى نباشد، آيا مى توان در انجام غسل ترتيبى، به فرد
معلول كمك كرد؟

ج ـ كمك نمودن، مانعى ندارد. 18/2/79

س 1818 ـ تماس دست افراد نابينا با اسماى جلاله كه به صورت بِرِيل نوشته شده، چه
حكمى دارد؟

ج ـ تماس دست بدون وضو به اسماى جلاله بارى تعالى، حرام است و بايد مسّ آنها با
وضو باشد. آرى، اگر خطوط بِرِيل به نحوى است كه دست و انگشتان يك دفعه به اسماى
جلاله نمى رسد، يعنى سر انگشت براى مثال ابتدا به حرف «الف» الله مى رسد، بعد به
حرف «لام» و همين طور به بقيّه حروف كه نتيجتاً دست شخص به همه حروف يك جا نمى رسد،
بلكه انگشتش را بر يك حرف كه مى گذارد به حرف بعدى مى رسد، ظاهراً چنين مسّى حرام
بر مصحف نباشد و اجماع در مسئله كه تنها دليل بر حرمت است به دليل لبّى بودن آن
نمى تواند در مورد بحث، حجّت باشد و قدر متيقّن از آنها بلكه ظاهر آنها غيرچنين
مورد است و حقّ جواز چنين مسّ است كه در حقيقت مسّ اسماى جلاله نمى باشد، بلكه مسّ
حرف به حرف اسما است.
15/3/79

س 1819 ـ فرد كم توان ذهنى كه محتلم شده و اين حالت را درك نمى كند و قرآن يا
اسماى جلاله را لمس مى كند، چه حكمى دارد؟ وظيفه ما در قبال اين گونه افراد چيست؟

ج ـ جلوگيرى بچّه و ديوانه و كسانى كه توان ذهنى ندارند از مسّ قرآن و اسماى
جلاله بدون طهارت، واجب نيست; ولى اگر مس نمودن آنها به نحوى باشد كه بى احترامى به
قرآن تلقّى شود، بايد از آن جلوگيرى كنند.
18/2/79

حيض و استحاضه

س 1820 ـ گاهى به جهت لكّه بينى بى موقع، يعنى در غير زمان عادت ماهانه،
خانم هاى نابينا دچار ترديد مى شوند. آيا لكّه مزبور، خون است يا نه؟

ج ـ اگر خروج خون در زمان عادت باشد و شخص بداند كه سه روز متوالى هم خواهد آمد،
محكوم به حيض است، وگرنه چون خون بودن آن مشكوك است، حكم به خون بودن نمى شود و
تحقيق هم بر او لازم نيست. 9/4/77

س 1821 ـ با توجّه به عدم درك صحيح و فراموشى، حضور و عبور دختران كم توان ذهنى
از مساجد در زمان عادت ماهيانه، چه حكمى دارد؟

ج ـ چون از روى جهل و فراموشى و عدم درك است، مانعى ندارد; و جلوگيرى هم لازم
نيست. 25/2/80

نماز

س 1822 ـ آيا نمازهايى مانند نماز آيات، بر كودكان ناتوان ذهنى نيز واجب است يا
خير؟ با توجّه به اين كه وقت زيادى را بايد صرف آموزش اين نماز به آنان نمود و ممكن
است اصلاً ياد نگيرند.

ج ـ نماز آيات بر هر مكلّفى واجب است و به مقدارى كه توان دارد بايد ياد بگيرد و
بخواند.
13/2/79

س 1823 ـ بعضى از دانش آموزان استثنايى به علّت آن كه يادگيرى نماز برايشان زحمت
دارد، از خواندن نماز سر باز مى زنند. آيا نماز آنان قضا دارد؟

ج ـ بايد به آنان گفت هر طور كه مى توانند و برايشان زحمت ندارد هرچند با اشاره،
نماز را بخوانند، ولى نبايد در اين زمينه هم بر آنها سخت گرفت، چون اسلام دين سهولت
است; همچنين مسئله قضاى نماز را خودشان بايد متوجّه شوند و بر ديگران نيست كه آنها
را متوجّه نمايند. آرى، گفتن اين كه اگر نمازهايتان را ولو با اشاره هم نخوانيد،
قضا دارد و بايد پاسخگوى خداوند باشيد، به عنوان يك مسئله دينى در حدّ خودش، لازم
است.
23/2/79

س 1824 ـ معلولانى كه بايد از كفش هاى طبّى ثابت استفاده كنند، حكم نماز آنان با
اين كيفيت، چگونه است؟

ج ـ كفش طبّى مانع و مضرّ به نماز نمى باشد. آرى، اگر به سهولت و آسانى بتواند
با باز گذاشتن قسمت جلوى كفش طبّى و يا راه ديگر سرانگشتان پا و يا بعض آنها را به
زمين برساند، بايد اين كار را انجام دهد; ناگفته نماند كه اگر موجب زحمت و صدمه
است، نبايد انجام دهد. 18/2/79

س 1825 ـ برخى از معلولان مبتلا به بيمارى صرع خفيف هستند كه ممكن است در بين
نماز دچار آن شوند. حكم نمازشان در اين صورت، چگونه است؟

ج ـ نمازى كه با صرع خوانده شده و از حالت نمازگزار خارج شده، بايد
قضا شود. 18/2/79

س 1826 ـ فردى كه از ناحيه پا معلول است و همچنين كنترل ادرار خود را ندارد، در
مورد وضو و نماز چه وظيفه اى دارد؟

ج ـ اگر از حيث وقت، توان خواندن نماز با وضو را ندارد، يعنى معمولاً در
هنگام نمازش در هر وقت باشد، قطرات بول بيرون مى آيد، بايد وضو بگيرد و يا اگر توان
وضو ندارد، به جاى آن تيمّم نمايد و نمازهايش را با همان وضو يا تيمّم بخواند و يك
وضو براى نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشا كافى است، كما اين كه براى نماز صبح هم يك
وضو و يا تيمّم بدل از آن، كافى است. آرى، اگر به راحتّى مى تواند در يك زمان بدون
بيرون آمدن بول نماز خود را بخواند بايد در همان وقت، نمازش را با طهارت بخواند; و
از حيث نجاست، در حدّ توان بايد هنگام نماز، نجاست را كم كند چه از حيث لباس و چه
از حيث گذاشتن وسايلى مانند سوند و كيسه پلاستيكى و مانع از رسيدن بول به بقيّه
جاهاى بدن شود. 9/11/79

س 1827 ـ نابينايان در جايى كه نمى دانند قبله از كدام طرف است و با توجّه به
اين كه نمى توانند از قبله نما يا جهت خورشيد يا ستارگان قبله را تشخيص دهند، چه
تكليفى دارند؟ آيا بايد مانند ديگران به چهار سمت نماز بخوانند يا به يك سمت به قصد
قربت بخوانند، كافى است؟

ج ـ اگر با هيچ راهى ولو با گفته ديگران يا حدس و گمان هاى خودش، گمان به يك طرف
هرچند گمان ضعيف، پيدا نكند و نتواند چنين گمانى را تحصيل نمايد، در اين صورت بايد
مانند ديگران به چهار طرف بخواند. آرى، اگر گمان يا علم پيدا كرد كه در يكى از دو
يا سه طرف است، لازم نيست كه به چهار طرف بخواند، بلكه مى تواند به همان جهت ها
اكتفا نمايد.
15/3/79

س 1828 ـ معلولى كه نمى تواند دو دست خود را تا كنار گوش ها بالا آورده و تكبير
بگويد، شروع نماز او به چه صورت است؟ آيا گفتن تكبير، كافى است؟

ج ـ چون اصل بالا بردن دست، يك امر مستحبّ است، بنابراين، بالا نبردن دست هنگام
تكبير، هيچ ضررى به نماز نمى زند و تحمّل مشقّت براى بالا بردن، مطلوب نيست.

/ 110