نماز و دفن ميّت - مجمع المسائل جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مجمع المسائل - جلد 2

یوسف صانعی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید















نماز و دفن ميّت

س 219 ـ نماز خواندن بر جنازه شخصى كه اقدام به خودكشى كرده چه صورتى دارد؟

ج ـ نماز خواندن به جنازه مسلمان، مطلقاً واجب است.
29/5/77

س 220 ـ اگر شخصى متوجّه شود كه نماز ميّتى كه خوانده شده، صحيح نبوده، ولى اگر
بخواهند دوباره بخوانند،نسبت به كسى كه نماز ميّت را اشتباه خوانده، بى احترامى مى
شود و نمى توان بدون اين كه ديگران متوجّه بشوند، نماز را خواند، در اين صورت،
تكليف چيست؟

ج ـ اگر نشود به جسد ميّت نماز صحيح خواند، واجب است نماز ميّتِ صحيح به قبرش
خوانده شود. 25/1/78

س 221 ـ آيا بر ميّتى كه در تابوتى بسته گذاشته اند، مى توان نماز ميّت خواند؟

ج ـ مانعى ندارد. 6/7/79

س 222 ـ زنى در منطقه ما مُرده بود، بعد از دو سال، هنگام عبور خيابان از
قبرستان، ناچار شده اند قبر را خراب كنند وقتى قبر شكافته شد، جسد آن زن هيچ تفاوتى
با روز اوّل دفن نكرده بود و سالم بوده حال تكليف چيست؟

ج ـ بايد دو مرتبه دفن شود و اگر كفنش از بين رفته، دو مرتبه كفن نمايند و دفن
كنند. 6/9/78

س 223 ـ آيا ميّت مسلمان را مى توان در زمين غصبى عمداً يا سهواً دفن نمود، و
اگر اين عمل صورت گرفت و صاحب زمين راضى نبود، چه حكمى دارد؟

ج ـ با عدم رضايت مالك، نبش قبر جايز بلكه واجب است.
11/11/77

س 224 ـ اگر بچّه اى را كه نماز ميّت بر او واجب شده بخواهند دفن كنند، آيا بايد
تلقين بر او خوانده شود يا خير؟

ج ـ تلقين به طور كلّى مستحب است.
4/2/77

س 225 ـ در بيابان استخوان انسانى پيدا شده كه نمى توان تشخيص داد كه آيا اين
استخوانِ زن است يا مرد. كفن و دفن چگونه بايد انجام گيرد؟

ج ـ استخوان پيدا شده، در قبرستان مسلمانان بايد دفن شود و مرد و زن بودن،
دخالتى در وجوب زير خاك نمودن و دفن كردن آن ندارد.
6/9/78

نبش قبر

س 226 ـ نبش قبر تا چند روز بعد از دفن حرام است؟

ج ـ تا زمانى كه اطمينان به از بين رفتن ميّت و حتّى استخوان، حاصل نشده است.
25/11/77

س 227 ـ فرزندم در اثر تصادف در تهران كشته شده و چون شناسايى نشده بود، او را
در بهشت زهرا دفن نموده اند و بعد از مدّتى هويّتش معلوم شده است. خودم در قوچان
زندگى مى كنم و در اثر كهولت سن، توان آمدن به تهران و فاتحه خوانى را ندارم. آيا
مى توانم جنازه پسرم را از تهران به محلّ زندگى ام انتقال دهم يا خير؟

ج ـ چون دفن بدون رضايت و اجازه اولياى ميّت (پدر) بوده، نبش آن جايز و بر
مسئولان قانونى است كه اجازه نبش بدهند تا حقّ اولويّت پدر براى دفن كه از اولياى
ميّت است، محقّق گردد.
20/1/77

س 228 ـ شخصى را در طبقه زيرين قبرى سه طبقه دفن كرده اند. بعد از دفن، يقين
حاصل شده كه غسلش باطل بوده. آيا نبش قبر براى خارج كردن آن ميّتِ واقع در طبقه
آخر، جايز است؟

ج ـ چون نبش قبر سوم، مستلزم نبش قبر دو ميّت ديگر مى باشد، جايز نيست و نبش قبر
ميّتى كه غسل داده نشده مربوط به جايى است كه مستلزم نبش قبر ديگران نباشد.
29/11/76

س 229 ـ ميّتى را كه سوختگى شديد داشته، به جاى تيمّم غسل داده اند; ولى به علّت
جراحات وارده و وضعيّت جسد، قسمتى از بدن او را نشُسته اند. آيا اين غسل، باطل است؟
و اگر شخص غسّال ضامن است، چگونه برئ الذمّه مى شود؟

ج ـ در صورتى كه ميّت را تازه دفن كرده اند، بايد نبش نموده و تيمّم بدهند و در
صورتى كه چندين روز گذشته و بدن بو گرفته، نبش، جايز نيست و فقط استغفار كنند.
7/1/77

س 230 ـ آزمايشات ژنتيك و نبش قبر براى اثبات نسب چه حكمى دارد؟

ج ـ براى اثبات نسب و امور مربوط به حقوق الناس، با درخواست مدّعى و كسى كه مى
خواهد نَسَب را اثبات نمايد، نه تنها قاضى مى تواند سراغ اِمارات و قراين و شواهد و
آزمايشات ژنتيك برود كه عادتاً موجب اطمينان و علم عادى است; بلكه تحقيق و تفحّص و
پيدا كردن شواهد و دستور آزمايش بر او به حكم وظيفه اجراى عدالت و احقاق حقوق، واجب
است و در مورد نبش قبر نيز به حكم احقاق حق، مانعى ندارد.
24/1/76

س 231 ـ آيا نبش قبر به منظور تشريح بدن ميّت براى نجات فرد متّهم به قتل يا
شناخت قاتل و اصولاً امورى كه مربوط به هتك حرمت است، جايز است؟

ج ـ اگر براى ثابت شدن حقّى بخواهند بدن ميّت را تشريح نمايند، با رضايت ولىّ
نمى توان گفت حرام است. 4/1/79

س 232 ـ مقبره شخصى در كنار مسجد واقع شده است كه محلّ مزار در آن قسمتى واقع
شده كه از پنجره رو به كوچه، محلّ شمع روشن كردن اهالى است. اكنون عدّه اى از اهالى
محل با مشاهده كرامات و اجابت خواسته هايشان درصدد تعمير و تبديل آن مقبره به مسجد
شده اند و پيشنهاد مى كنند چنان كه مانع شرعى نداشته باشد، با نبش قبر، محلّ آن را
تغيير دهند، و آن را به مسجد تبديل كنند. آيا اين كار جايز است؟

ج ـ به نظر اين جانب جايز نيست; چون هر ميّتى تا پوسيده و پودر نشده، نسبت به
قبرش حق دارد و ورثه ميّت نيز حق دارند; به علاوه كه اگر زمين وقف براى قبر باشد،
نمى توان آن را مسجد نمود كه «الوقوف على حسب ما يوقفها أهلها» . 4/11/79

س 233 ـ اگر كسى قبرى را خريده باشد و وجه آن را پرداخت كرده باشد و جنازه يكى
از فرزندانش را در آن دفن كرده باشد پس از مدّت شرعى (33 سال)، صاحب آن قبر چه كسى
است؟ و چه كسى را مى توان در آن دفن نمود؟

ج ـ كسى كه قبرى را خريده و فرزندش را در آن دفن نموده است. قطعاً تا استخوان
هاى آن ميّت باقى است و سنگ قبرى دارد كه اقوام براى زيارت و فاتحه خوانى بر سر آن
مى آيند، دفن ميّت ديگر به خاطر حرمت نبش، و به خاطر حقّ ميّت قبلى به آن قبر، حرام
است. آرى، اگر نبش به استخوان نرسد و يا استخوان از بين رفته باشد و در دفن بعدى،
رعايت نام قبلى روى قبر براى فاتحه خوانى بشود، چنين دفنى فى حدّ نفسه، حرام نيست،
و امّا از حيث بخشيده شدن به ميّت و هبه به او، ظاهراً ميّت دفن شده بيش از حقّ اصل
دفن را ندارد; چون هنگام دفن در آن زمان، نفسِ دفن مطرح بود; به علاوه كه ظاهر از
اجازه دفن، همان است، مگر به خلاف آن تصريح شود. بنابراين، اگر قبر خريدارى شده،
ملك خريدار و يا حق الاختصاص براى او باشد، آثارش نسبت به خريدار باقى است. آرى،
اگر از اوّل قبر را براى كسى خريدند، حقّ همان شخص و ورثه است. 11/11/77

مسائل متفرّقه اموات

س 234 ـ رفتن به سر قبر ميّت مؤمن، چه حكمى دارد؟ در چه شرايط و زمانى بهتر است؟

ج ـ رفتن بر سر قبر ميّت و زيارت اهل قبور، خود يكى از مستحبّات است و ميّت به
زائر قبرش انس مى گيرد. علاّمه (قدس سره) در آخر قواعد به فرزندش زيارت قبرش، به
قدر امكان و خواندن مقدارى از قرآن را وصيّت مى نمايد: «وَ زُر قبرى بقدر الإمكان و
اقرء عليه شيئاً من القرآن» .[1]
29/9/76

س 235 ـ اين كه شب هاى جمعه براى اموات قرآن خوانده مى شود، آيا تأثيرى هم بر
روح آنها دارد؟

ج ـ تمام اعمال خير كه براى اموات انجام مى گيرد، به حال آنها مفيد است البتّه
اگر كار خيرى در زمان بهتر، مثل شب جمعه و يا روز جمعه انجام گيرد، ثوابش زيادتر
خواهد بود. 25/4/78

س 236 ـ آيا زن مى تواند بعد از مردن شوهر خود به سر قبر او برود و فاتحه
بخواند؟

ج ـ نه تنها جايز است، بلكه به زيارت قبر همسرش رفتن براى او نسبت به ديگران
اولويت دارد و درس صفا و وفا براى افراد است. 13/2/77

س 237 ـ آيا تلاوت قرآن بر سرِ قبر ميّت، از تلاوت قرآن در حرم ائمه (عليهم
السلام) يا مسجد به نيّت ميّت، ثواب بيشترى دارد؟ و به طور كلّى، آيا استحباب انجام
دادن كار خيرى براى ميّت در سر قبر او موضوعيت دارد؟

ج ـ زيارت قبر، موضوعيّت دارد. همچنين هر كار خيرى كه انسان بتواند در آن جا
انجام دهد، مثل قرائت قرآن و... ، موضوعيّت دارد; امّا هر چه مكان ثواب عمل را
بيشتر كند، طبيعى است كه ثواب زيادترى براى ميّت دارد و در خاتمه، اعمال مستحب هر
چند بعضى از آنها نسبت به ديگرى برترى دارد; امّا نبايد انسان به برتر بسنده نمايد،
چون هر مستحبّى داراى اثر خاصّ است كه انسان به آن آثار، نياز دارد و اين تذكّر را
فقيه بزرگوار و محقّق و متتّبع عالى مقدار، مرحوم آقا شيخ محمد حسن نجفى (قدس سره)
در جواهر بيان فرموده است. 29/9/76

س 238 ـ براى اهداى ثواب كار به اموات و شادى روح آنان چه كارهايى انجام شود،
بهتر است؟ و آيا فاعل آن كار، خود هم ثواب مى برد؟

ج ـ همه امور خيريّه و برّيه مانند نماز و روزه و زيارت و حج و عمره و كمك به
افراد براى رفع مشكل ها و نيازهاى آنها و معالجه بيمار و تهيّه دارو و... كه براى
زنده، مستحب و مطلوب است، مى توان به نيابت از ميّت هم انجام داد و يا براى خودش
بياورد و ثواب آن را اهدا كند، و ناگفته نماند كه در هر دو صورت، به عامل هم به
خاطر انجام دادن معروف و خدمت به ميّت مسلمان، ثواب داده مى شود، چون خود اهدا و يا
نيابت، برّ است و معروف، «و كل معروف صدقه» ، لاسيّما برّ به كسى كه دستش از چاره
كوتاه است كه او همان مسلمانى است كه از دنيا رفته و انتخاب كار خير، بستگى به
شرايط جامعه و زمان و مكان دارد، مانند اين كه گاهى تهيّه دارو، براى جامعه، انفع
است و يا ساختن خوابگاه براى دانشجويان و گاهى امور ديگر; و بايد توجّه داشت كه قرض
الحسنه دادن، فى حدّ نفسه ثوابش دو برابر صدقه است و اين كه در حديث آمده است كه
«يك درهم صدقه، ده حسنه دارد و يك درهم قرض الحسنه، هيجده حسنه»، براى آن است كه
خود يك درهم با يك حسنه برابرش به قرض دهنده بر مى گردد و الباقى هيجده حسنه مى
ماند. 29/9/76

س 239 ـ انسانى كه مى خواهد براى ميّت پولى را هزينه كند، نيّت صدقه كند يا ردّ
مظالم؟ كدام بهتر است؟

ج ـ اصولاً ردّ مظالم، به معناى ردّ حقوقى است كه از افراد به عهده انسان آمده و
نه مبلغش معلوم و نه صاحبش معلوم است كه در اين صورت، حدّاقلّى كه يقين است، بايد
با اجازه مجتهد عادل براى صاحبش صدقه داد و همين طور اگر مبلغش معلوم و صاحبش
نامعلوم باشد. بنابراين، مقدارى كه انسان يقين دارد به عهده ميّت بوده، بايد به
عنوان مظالم عباد (ردّ مظالم) براى صاحبانش صدقه بدهد; ليكن با اجازه مجتهد همان
طور كه بيان شد; و امّا نسبت به مقدار مشكوك، بهتر است صدقه بدهد و ثوابش براى
صاحبش از ميّت يا كسان ديگرى كه به عهده ميّت حق داشته اند; و ناگفته نماند كه حقّ
الناس بر حقّ الله مقدّم است، چه يقينى از آن و چه مشكوكِ از آن.
29/9/76

س 240 ـ معمولاً رسم بر اين است كه پس از فوت كسى، بستگان دور و نزديك ميّت، دور
هم جمع مى شوند و چند روزى جهت صرف غذا از اموال ميّت و يا پدر او خرج مى كنند و هر
چند بعضى توان مالى ندارند، ليكن مجبورند كه زير بار قرض بروند و خرج كنند. آيا اين
كار، جايز است؟

ج ـ خود و يا ديگران را به زحمت و مشقّت انداختن و گرفتار قرض نمودن كه در
نتيجه، باعث ضرر رسيدن به آبرو و شخصيّت انسان و تضييع حقوق ديگران مى گردد، نه
تنها ممدوح نيست; بلكه مذموم و ناپسند و بعضى از مراتبش حرام است; كما اين كه تصرّف
در مال ديگران كه صاحبش از باب حيا و خجالت چيزى نمى گويد، حرام و غير جايز است
«اَلْمأْخوذ حياءً كالمأخوذ غصباً» .
8/7/76

س 241 ـ آيا شركت كردن در مراسم فاتحه خوانى كسانى كه خودكشى و خودسوزى مى كنند،
جايز است؟

ج ـ شركت كردن در مراسم آنها براى تسلّى
دل بازماندگان، مانعى ندارد.
25/5/77

س 242 ـ نظر جناب عالى در مورد بستن قبر با سيمان چيست؟ آيا كراهت دارد يا خير؟

ج ـ آنچه كه گفته مى شود مكروه است، تجديد قبر است نه بستن آن در اوائل دفن.
18/10/77

س 243 ـ در منطقه زابل قبرستانى وجود دارد در آن، علف هرزه هايى كه داراى ريشه
بسيار قوى است و قابل كَندن نيست، وجود دارد كه بعضاً ارتفاع آنها به يك متر مى رسد
كه به زبان محلّى به آنها «كوَتَه» مى گويند. اين بوته ها رفت و آمد به قبرستان و
زيارت قبور مؤمنان را مشكل مى كند. لذا گاهى اقدام به سوزاندن اين گياه مى كنند.
آيا اين عمل، هتك قبور مؤمنان محسوب مى شود؟

ج ـ سوزاندن و چيدن اين گونه بوته ها كه مجدداً سبز مى شوند، چون براى رفع مشكل
زيارت قبور مؤمنان است، جايز مى باشد و هتك نيست و عمل به مستحب و فراهم نمودن
مقدّمات خير و برّ است.
23/1/77

س 244 ـ آيا به محض موت، بدن ميّت نجس مى شود؟ و آيا در صورت لمس آن با دستِ
تَر، دستْ، نجس مى شود؟

ج ـ آرى، نجس مى شود، چون در نجاست ميّت، تفاوتى بين سرد شدن و سرد نشدن بدن
نيست و تفاوت، مربوط به غسل مسّ ميّت است.

س 245 ـ اگر شخصى از دنيا رفته باشد و اموالى هم نداشته باشد كه پس از مرگ او
صرف مراسم وى گردد، وظيفه فرزندان يا بستگان او چيست؟ آيا جايز است براى اين گونه
مراسم، قرض نمايند يا تكليفى نيست؟

ج ـ چيزى بر عهده آنها نيست; ليكن اگر خودشان مايل باشند مى توانند مراسم بگيرند
و مخارج هم به عهده خودشان است.

س 246 ـ آيا مى توان به جاى اطعام در مراسم وفات اشخاص، اين گونه مخارج را در
حدّ توان و رضايت بازماندگان، صرف امور خيريه كرد يا خير؟

ج ـ مى توان صرف مخارج ديگرى جهت شادى روح متوفّا نمود; ولى تشخيص چگونگى مراسم
و مسئول تجليل از متوفّا و بازماندگان او معمولاً با خودِ بازماندگان است. 27/7/78

س 247 ـ آيا راه رفتن بر روى قبرهايى كه نام ميّت، از اسامى چهارده معصوم (عليهم
السلام) است، جايز است؟

ج ـ مانعى ندارد; زيرا به عنوان نام ائمه (عليهم السلام) نيست.
14/7/79

س 248 ـ كسى در حال احتضار، خدا و پيامبر و قرآن را انكار كرده است. آيا حكم
ارتداد براى او صدق مى كند و بايد بدون غسل و كفن او را در گورستان كفّار دفن كرد؟

ج ـ با احتمال عدم شعور و عدم درك و اختيار، محكوم به ارتداد نيست و محكوم به
اسلام است و آثار اسلام هم قطعاً بايد بار شود; چون سابقه اسلام دارد و كفر و
ارتدادش مشكوك است. 22/1/79

س 249 ـ تلاوت كردن قرآن براى ميّت و يا اجير گرفتن براى خواندن قرآن، چگونه است
و چه اهمّيتى دارد؟

ج ـ خواندن قرآن و اهداى ثواب آن به ميّت، از مستحبّات است; چه خودش بخواند و چه
اجير بگيرد، و ثواب تلاوت قرآن، در نامه عملش ثبت مى شود.
7/6/79

س 250 ـ در مورد اسباب و اثاث ميّت، مثل لباس ها و وسايل خواب، آيا مى توان آنها
را نگهدارى كرد يا نه؟ تكليف چيست؟

ج ـ منعى ندارد; ليكن بايد رضايت ورثه آن اثاثيه جلب شود، چون مثل بقيّه اموال
از آنِ ورثه است. 7/6/79

س 251 ـ آيا افراد جوان هم مى توانند براى خودشان كفن تهيّه نمايند و بر روى آن،
دعاهايى مثل معراج يا جوشن كبير و... را بنويسند؟

ج ـ نه تنها مى توانند، بلكه تهيّه كفن بر هر كس قبل از موت، مستحب است و همين
طور تهيّه سدر و كافور، و در حديث وارد شده كسى كه كفن خودش را قبل از مرگ آماده
كند، نامش جُزو غافلان ثبت نمى شود و نوشتن جوشن كبير و ادعيّه ديگر هم كه در باب
مستحبّات كفن آمده نيز مستحب است، ليكن بهتر و اوفق به احتياط آن است كه به جاهايى
از كفن كه مظنّه نجاست است، چيزى نوشته نشود; بلكه به جاهايى مانند آنچه مثل سينه و
سر را مى گيرد، نوشته شود، و بهتر آن است كه بر قطعه اى جداگانه نوشته شود و روى
سينه اش گذاشته شود. 5/7/79

س 252 ـ براى اقامه مجلس عزا براى متوفّا در هر عرف و محل، روش خاصّى دارند. در
مازندران، عدّه اى به عنوان هيئت مديره محل، جهت گرفتن مراسم سوم براى ميّت، پول
جمع آورى مى كنند، به اين صورت كه به خانه هاى مردم مراجعه مى كنند. عدّه اى راضى
هستند و پول مى دهند و عدّه اى از ترس آبرو و تهديد، پول پرداخت مى كنند و عدّه اى
اصلاً پول نمى دهند و اسامى افرادى را كه پول نمى دهند، در مراسم عمومى اعلام مى
كنند، با توجّه به مطالب فوق: آيا عملكردِ اين هيئت مديره، مورد قبول شرع اسلام است
و مراسم سوم گرفتن ميّت با جمع آورى اين پول ها درست است و آيا اين خيراتى كه براى
ميّت مى دهند، سودى دارد؟ آيا از اين خيرات مى توان استفاده كرد و آيا اين كار،
تصرّف در مال مردم نيست و آيا خرج كردن پولى كه عدهّ اى راضى اند و عدّه اى ناراضى
اند و از ترس آبرو مى پردازند براى ميّت، سودى دارد؟

ج ـ هرگونه كار خير و برّ و نيكى براى ميّت، مفيد است و مسئله سوم و چهلم و سال
گرفتن كه در عرف مرسوم است، يادآورى ميّت و احترام به مسلمان و طلب مغفرت براى اوست
كه عملى مطلوب است و پرداخت و گرفتن هر پولى كه از ترس آبرويشان كمك مى كنند، كارى
بس نا به جا و نادرست و هرگونه گرفتن و مصرف نمودن آن حرام است و بايد از آن اجتناب
كرد; و آنچه مرقوم شد بيان حكم كلّى مسئله است و از قضاياى شخصيّه و موارد سؤال
اطلاعى ندارم و هر كس بايد خودش احكام اسلام را با وضعش تطبيق بدهد و تشخيص موضوع و
مورد با فتوا و حكم شرعى كلّى نيست. 27/11/78







/ 110