در سرزمین تبوک نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
در دارالندوه، جلسهاى تشكيل داد تا درباره محمد تصميم بگيرند:گروهى گفتند كه او را در خانه خود بازداشت كنيم؛ عدهاى نظر دادند كه او را از مكه بيرون نماييم تا سرانجام كار او به دست عربهاى بيابانى بيفتد. تصميم نهاييشان اين شد كه چهل تن از جوانان نيرومند قبايل را انتخاب كنند و در شب معينى به زندگى او خاتمه دهند و خون او بدين وسيله در ميان اعراب پخش شود تا بنيهاشم را ياراى پيكار با قاتلان او نباشد. موعد حمله فرا رسيد، تروريستها اطراف خانه او را محاصره كردند، جبرئيل از نقشه قريش پيامبر را آگاه ساخت و پيامبر خدا مأمور شد شبانه مكه را به قصد مدينه ترك بگويد و همان شب با عنايات الهى از خانه خود بيرون آمد و به اتفاق ابوبكر به غار ثور، كه در جنوب مكه و نقطه مقابل مدينه بود، پناه برد و سه شبانه روز در آنجا بود كه قريش از تعقيب او خسته شدند و از آن دست كشيدند. روز چهارم او با همسفر خود، از غار بيرون آمدند و راه مدينه را پيش گرفتند و بدينوسيله خدا، پيامبر خود را از چنگ اشرار خونريز نجات داد، چنانكه ميفرمايد:«وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِـيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَيْرُ الماكِرِينَ؛1به ياد آر زمانى را كه كافران درباره تو نيرنگ ميزدند كه تو را بازداشت كنند و يا بكشند و يا تبعيد كنند. آنها از راه حيله وارد ميشدند و خدا نقشه آنها را نقش بر آب نمود و خدا از تمام آنها ماهرتر است».اين بود اجمال سرگذشت هجرت.هدف آيه اول چيست؟از آنجا كه برخى از مسلمانان به بهانههاى مختلفى نميخواستند در جهاد با روميان، يعنى جنگ تبوك شركت ورزند و گروهى مغرض (منافقان) مسلمانان واقعي