با پيامبر همراه بود و آنى از او جدا نبوده است، بنابراين، نزول سكينه در اين موقع گواه بر آن است كه اين سكينه بر ابوبكر نازل گرديدهاست.
پاسخ
اين استدلال با خود قرآن مناقض است؛ زيرا قرآن در دو مورد1 تصريح ميكند كه در جنگهاى حنين و حديبيه بر پيامبر سكينه نازل گرديده است و اين طمأنينه خاطر در شرايط مخصوصى بوده، چنانكه ميفرمايد: «ثُمَّ أَنْزَلَ اللّهُ سَكِـينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَعَلَى المُـؤْمِنِـينَ2» و در سوره فتح، آيه 26، همين جمله نيز تكرار شده است.
گاهى گفته ميشود، پيامبر اكرم در غار تزلزلى نداشت، ولى در غزوه حنين و صلح حديبيه مضطرب شد از اين جهت نميتوان اين دو مورد را بههم قياس نمود؛ ولى اين گفتار، علاوه بر اينكه اصل استدلال را از بين ميبرد (استدلال سابق اين بود كه سكينه پيوسته با پيامبر بوده و لازمه آن اين است كه در هيچ مورد معينى، سكينه بر او نازل نگردد در صورتى كه، به تصريح مستدل، در دو مورد سكينه بر حضرتش نازل گرديده است) اساس صحيحى ندارد؛ زيرا در آيات مربوط به سرگذشت حنين و حديبيه كوچكترين اشارهاى به اضطراب پيامبر نيست و ما نميدانيم كه مستدل از كجا چنين مطلبى را به پيامبر نسبت داده است!
نظر ما در تفسير آيه
مطالعه خود آيه آشكارا ميرساند كه، مركز نزول اين رحمت خود پيامبر بوده، حالا آيا همسفر او سهمى در اين باره داشته است يا نه، بايد آن را از جاى ديگر به دست آورد و خود آيه از بيان آن ساكت است. اكنون گواههاى قابل ملاحظه:
1. منظور خدا از بازگو نمودن داستان غار ثور، يادآورى مؤمنان است كه از
1. اين دو مورد، يكى مربوط به غزوه حنين است و ديگرى مربوط به صلح حديبيه.
2. توبه(9) آيه 26.