در سرزمین تبوک نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
فرد نيكوكار از آنجا كه خود را دوست ميدارد و به نفسانيات و ارضاى غرايز جسمانى خود كاملاً علاقهمند است و نيل به آمال و آرزوهاى مادى خود را رهين تعاون و دستگيرى از طبقه منحط اجتماع ميداند، از اين لحاظ، دست به انفاق و تعاون و تأسيس مؤسسات خيريه ميزند و اگر ما بخواهيم اين مطلب را در جمله كوتاهى بگنجانيم بايد بگوييم اين طرز تفكر عبارتاست از: «خدمت به اجتماع در پرتو حب ذات و بقاى شخصيت». اين طرز تفكر دو ضرر اساسى دارد:الف) هرگاه تمام خدمات ما در پرتو علايق شخصى صورت پذيرد، در حقيقت بايد ديگر ملكات فاضله انسانى ناديده گرفته شود و براى رحم و مروّت و شفقت و عواطف و علايق انسانى مفهومى نباشد؛ در اين موقع حيوانى شدهايم كه تمام هستى را براى خود خواسته و غير از حبّ ذات، هدفى ديگر نخواهيم داشت، بلكه ميتوان گفت كه در ميان چار پايان و پرندگان، مظاهرى براى اين خصال حميده پيدا ميشود، ولى انسان با آن كمالات و آن صفات عالى، خود را به قدرى تنزّل دهد كه كمتر از حيوان ميگردد.ب) بهطور مسلّم كمكها و تعاونهايى كه ريشه آنها را علايق شخصى تشكيل دهد، دوام پذير نيست؛ زيرا هرگاه ثروتمندان موقعيت خود را محكم و استوار ببينند ديگر هيچ محّركى براى تأسيس مؤسسات خيريه و شركتهاى تعاونى نخواهند داشت و ناچار بايد طبقه افتاده، با وضع رقّت بارى به سر ببرند.به جهت چنين فكر ماديى است كه امروز، دارندگان اخلاق مادى براى گردآورى اعانه براى مصيبتزدگان مجالس جشن ترتيب ميدهند و درآمد آن را به مصيبت زدگان مختص ميگردانند.اين همان روح مادّيگرى و حبّ ذات و شخص پرستى است؛ كه حاضر نيست دينارى در رفع نيازمنديهاى دردمندان خرج كند، مگر در آنجا كه در برابر آن نفع شخصى و لذت نفسانى داشته باشد، در حالى كه ضرر اخلاقى اين موضوع از منافع اقتصادى آن به مراتب بيشتر است.