تأثير اين دو عامل در سعادت جامعه
جمعيتى كه كنار يكديگر زندگى ميكنند، در سعادت و شقاوت، سود و زيان، بدبختى و خوشبختى شريك يكديگرند. هرگاه فردى و يا افراد معدودى از اين جامعه آلوده شوند بهطور مسلم اثر مستقيمى روى تمام افراد آن جامعه خواهد داشت و افراد پاك و غير منحرف هرچه بخواهند، بساط زندگى خود را كنار بكشند و بگويند به ما چه، براى آنان سودى نخواهد داشت و ممكن نيست كه حساب خود را جدا نمايند و از شقاوت و تيره روزى آن عده منحرف صدمهاى نبينند.
اجتماعى كه در يكى از نقاط جهان بهوجود ميآيد، بهسان شخصى است كه از مادر متولد ميگردد. افراد آن جامعه مانند اعضاى انسانى است، هرگاه يكى از اعضا صدمهاى ببيند به روشنى اعضاى ديگر را ناراحت خواهد كرد.
افراد جامعه، در محيط واحدى بهسر ميبرند، در يك گارگاه مشغول كار و فعاليت هستند، در يك دبيرستان و دانشگاه درس ميخوانند، با اين ارتباط و بههم پيوستگى چطور ميتوانند حساب يكديگر را از هم جدا نگاه دارند؟
يك فرد آلوده يا يك جوان ناصالح، كه روحيات و افكار او دستخوش هوا و هوس باشد، ميتواند گروه انبوهى را به رنگ خود در آورد؛ زيرا جهان، جهان ارتباط و محيط، محيط تأثير و تأثر و عكسالعمل و واكنش است. بروز يك بيمارى خطرناك مانند آبله، در گوشه يك اجتماع بهسان زنگ خطرى است كه به صدا در ميآيد؛ بانگ هشدارى است كه افراد را تكان ميدهد. در چنين هنگام افرادى كه مسؤول بهداشت جامعهاند فورا به تكاپو افتاده با فرستادن گروههاى تلقيح، بقيه اجتماع را از بيمارى مسرى نجات ميبخشند.
خوب است در بيماريهاى روحى و روانى و اخلاقى نيز اين چنين فكر كنيم، شيوع يك عمل زشت و بروز يك كردار ناپسند، سقوط دختر و پسرجوانى را زنگ خطر بدانيم و قواى معنوى و اخلاقى و نيروهاى ايمانى خود را عليه آن بيمارى بسيج كنيم و منطق «عيسى به دين خود و موسى به دين خود» را كنار بگذاريم و از جان و دل، عليه فساد مبارزه كنيم.