در سرزمین تبوک نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

در سرزمین تبوک - نسخه متنی

جعفر سبحانی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌ است و اين مطلب با مراجعه به مفاد آيات، به‏خوبى روشن مي‏شود. گذشته بر اين، مفسران اسلامى اتفاق نظر دارند كه اين سوره در مدينه نازل شده‏است.

اين سوره با سوره قبل از آن، يعنى «انفال» از نظر موضوعات و مطالب و اهداف، يك‏سان و مضامين هر دو سوره كاملاً به‏هم‏شبيه است.

در هر دو سوره در مورد اهميت عهد و پيمان، لزوم نبرد با مشركان و اهل كتاب، انتقاد از نفاق و منافقان، غير قانونى بودن بت و بت‏پرستى و... بحث و گفتگو شده‏است. روى همين تشابه، برخى هر دو سوره را يك سوره تلقى كرده‏اند.

در آغاز اين سوره به‏سان سوره‏هاى ديگر قرآن «بسم‏اللّه‏» وجود ندارد و غالب افراد مي‏پرسند چرا در آغاز اين سوره «بسم‏اللّه‏» ـ كه اسم اعظم است ـ موجود نيست. گاهى اين مطلب از طريق وحدت دو سوره توجيه مي‏شود و اين‏كه چون اين دو سوره يك سوره‏اند در آغاز دومى «بسم‏اللّه‏» وارد نشده‏است؛ ولى چون مفسران اسلامى، از اين دو سوره به نام سوره‏هاى «انفال» و «توبه» نام مي‏برند و هر دو سوره را دو سوره مختلف تلقى مي‏نمايند، بايد براى نبودن «بسم‏اللّه‏» علت ديگرى انديشيد.

پاسخ روشن همان است كه ابن‏عباس از اميرمؤمنان عليه‏ السلام نقل كرده‏است و آن اين‏كه «اسم اعظم» يعنى «بسم‏اللّه‏» نشانه رحمت و رأفت الهى است و چنين توصيفى با مضامين سوره، خصوصا با آيات آغاز سوره كه در آن بيزارى از بت‏پرستان و لغو تمام پيمان‏ها آمده و به همه آنان اعلام مي‏شود تنها چهار ماه مهلت دارند كه وضع خود را روشن سازند؛ يا بايد بت‏و بت‏پرستى را ترك گويند و به آيين توحيد بگروند و يا آماده جنگ و نبرد با سپاه توحيد بشوند. ناگفته پيداست چنين قطع‏نامه‏اى با چنين لحن تندى، با توصيف خدا به رحمان و رحيم مناسب نيست و هرگز نبايد در اين مورد، سخن را با چنين اوصافى آغاز نمود، بلكه اين مقام، مناسب با اسما و اوصاف ديگر خداوند، مانند جبّار، منتقم و مشابه آنهاست.1

1. اصمعى، بزرگ استاد زبان عرب مي‏گويد: من در بيابان، كنار زن عرب بيابانى آيه مربوط به بريدن دست دزد را اين چنين تلاوت مي‏كردم: «وَ السَّارِقُ وَ السَّارقَةُ فَأقْطَعُوا أيْدِيَهُما جَزاءً بِما كَسَبا نَكَالاً مِنَ اللّه‏ِ وَاللّه‏ُ غَفُورٌ حَكِيمٌ؛ دست مرد و زن دزد را ببريد، سزايى است براى كارشان و انتقامى است از خدا، خداوند بخشنده و حكيم است» (مائده(5) آيه 38). فورا زن عرب گفت، اين كه مي‏خوانى، قرآن نيست؛ زيرا «لو كان غفورا و رحيما لما أمر بقطع أيديهما؛ اگر غفور و رحيم بود، فرمان به بريدن دست آنها را نمي‏داد». يعنى اين‏جا مناسب نيست خداوند با اسم غفور و رحيم تجلى كند و آن را به رخ افراد بكشد. اصمعى مي‏گويد: من قرآن را باز كردم ديدم حق با آن زن عرب است و در قرآن به‏جاى آن دو، لفظ «عزيز حكيم» آمده است.

/ 293