شد كه من نيز ميتوانم قرآنى نظير قرآن محمّد صلّى الله عليه وآله بياورم. قرآن درباره او چنين يادآور ميشود: «وَمَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللّهُ؛ گفت: به زودى قرآنى مانند قرآن محمّد صلّى الله عليه وآله نازل خواهم كرد»، و پيامبراكرم در روز فتح مكه خون چند نفر را مباح كرد. يكى از آنها همان شخص بود. آنگاه بهخاطر شفاعت عثمان، توبه او را پذيرفت و بار ديگر در عداد مسلمانان قرار گرفت.
2. حاطب بن ابى بلتعه. او در رديف مبارزان جنگ بدر بود، ولى براى مشركان جاسوسى ميكرده و نامهاى از مدينه به مكيان نوشت و آمادگى پيامبر را براى فتح مكه گزارش داد و آن را بهوسيله زنى فرستاد و پيامبر على عليه السلام را مأمور ساخت كه اين زن را از نيمه راه برگرداند و نامه را از او بگيرد. آيا اين عمل با عدالت و پاكى ميسازد و قرآن درباره او ميفرمايد:
«يا أَيُّها الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِـياءَ؛1
اى افراد با ايمان، دشمنان من و خودتان را دوست خود قرار ندهيد».
3. عبيداللّه بن جحش. از مسلمانان مكه است و پس از مهاجرت به حبشه از دين اسلام دست كشيد و نصرانى شد.
4. حكم بن عاص. از تابعين «بإحسان» است كه بهخاطر كارهاى زشتى كه انجام ميداد رسول خدا او را به مكه تبعيد نمود.
5. وليد بن عقبه. از تابعين مزبور است و قرآن صريحا او را در سوره حجرات «فاسق» ناميد و در زمان استاندارى خود در كوفه، از جانب عثمان نماز صبح را در حالت مستى چهار ركعت خواند و سپس از آنجا به مدينه فرا خوانده شد و حدّ شراب بر او جارى گرديد.
6. حرقوص بن زهير. رئيس خوارج كه در تقسيم غنايم به پيامبر اعتراض كرد و پيامبر از آينده خطرناك اين مرد خبر داد.
خلاصه با وجود اين افراد ناصالح در ميان منافقين و تابعين از مهاجر و انصار،
1. ممتحنه(60) آيه 1.