در سرزمین تبوک نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
حامى استعمال شده است چنانكه ميفرمايد:«وَ إِذْ زَيَّنَ لَـهُمُ الشَّـيْطانُ أَعْمالَهُمْ وَقالَ لا غالِبَ لَكُمُ اليَوْمَ مِنَ النّاسِ وَ إِنِّى جارٌ لَكُمْ؛1هنگامى كه شيطان كردارهاى آنان را در نظر آنها خوب جلوه داد و گفت: امروز كسى از مردم بر شما پيروز نيست و من حامى شما هستم».2. در جمله «حَتّى يَسْمَعَ كَلامَ اللّهِ؛ تا كلام خدا را بشنود» دو احتمال وجود دارد:الف) احتمال دارد كه لفظ ياد شده متمم جمله «استجارك» باشد؛ يعنى اگر مشرك امان بخواهد براى شنيدن كلام خدا به او امان ده، در اين موقع تنها در يك صورت، امانخواهى او پذيرفته ميشود و آن وقتى است كه براى شنيدن سخن خدا امان بخواهد، ولى اگر امانخواهى او براى امور ديگر باشد؛ مانند بستن قرارداد صلح و حلّ مشكلات مادى و دنيوى، در اين موقع لازم نيست كه امان آنان پذيرفته شود. فقط يك صورت از امان خواهى پذيرفته ميشود كه هدف از آن تحرّى حقيقت باشد و در غير اين صورت، مشمول قانونى هستند كه در آيه پنجم وارد شده است. حتى اگر احتمال دهيم كه برخى از مشركان براثر اقامت در سرزمين مسلمانان ـ ولو براى داد و ستد و حلّ مشكلات دنيوى و براثر برخوردهاى اتفاقى ـ اسلام ميآورند، باز پذيرفتن امان آنان لازم نيست.ب) اين جمله متعلق به لفظ «أَجِره» باشد. در اين صورت امان خواهى مشرك بههر منظورى باشد پذيرفته ميشود و علت اين كه امان او بدون قيد و شرط پذيرفته ميگردد اين است كه همين برخوردها و ملاقاتها، خواهى نخواهى موجب ميشود قرآن را بشنوند و چه بسا موجبات هدايت عدهاى را فراهم ميآورد.با در نظر گرفتن هدف پيامبر، كه هدايت گمراهان است، هرگاه امان خواهى مشرك به خاطر امور ديگر باشد ولى احتمال دهيم كه در اين صورت موجبات هدايت عدهاى فراهم ميگردد بايد امان آنان را پذيرفت؛ زيرا اين نوع برخوردها، اسباب