در سرزمین تبوک نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
نگارنده و استاد تاريخ اسلام آن مؤسسه، رخ داده بهگونهاى فشرده نقل كنم. استاد براى دانشجويان مدرسه، كتاب محمد رسولاللّه نگارش محمدرضا مصرى را تدريس ميكرد. در پايان درس به مناسبت گفتار مؤلف، سخن به شجاعت ابوبكر كشيده شد. نگارنده با كسب اجازه شروع به سخن نمود كه مشروع آن را يادآور ميشود:نويسندگان اهل تسنّن در هر جايى ابوبكر را بهگونهاى معرفى ميكنند و احيانا او را با صفات متضاد، كه هرگز با هم جمع نميشوند، توصيف مينمايند: وقتى درباره علت عزل او از ابلاغ پيام خدا، بحث ميكنند او را به رأفت و رحمت، كه نقطه مقابل قهرمانى و دلاورى در جنگها و نبردهاست، توصيف مينمايند و از اين راه مقام و موقعيت او را حفظ ميكنند، ولى در مقابل، مؤلّف همين كتاب ابوبكر را، شجاعتر از على معرفى ميكند و ميگويد: از على پرسيدند: تو شجاعترى يا ابوبكر؟ على فرمود: ابوبكر.اكنون بايد ديد اگر ابوبكر شجاعتر از على است، پس چرا آلوسى عزل ابوبكر را از نقطه ديگر توجيه ميكند و او را مظهر نرمى و مهربانى و امام را مظهر قهر و شجاعت معرفى مينمايد.گذشته بر اين، در تاريخ اسلام موردى نداريم كه وى با قهرمانان مشرك و يهود، در افتاده و دست و پنجهنرم كرده و يا فردى را با شمشير خود كشته باشد نه تنها چنين چيزى در تاريخ اسلام وجود ندارد، بلكه نصوصى كه در تاريخ اسلام موجود است حاكى از فرار او در نبرد خيبر است و اتفاقا خود همين مؤلّف در بخش «نبرد خيبر» ناخود آگاه جريان فرار را نقل كردهاست، سپس نگارنده ورق زد و عبارتهاى مؤلف را در بخش جنگ خيبر براى استاد قرائت نمود.وى در اين بخش مينويسد: پيامبر گرامى قبلاً پرچم را به دست گروهى داده بودند كه در ميان آنان ابوبكر و عمر بودند، ولى آنان بدون اخذ نتيجه بازگشتند، در اين موقع پيامبر فرمود: «فردا پرچم را به دست كسى ميدهم كه خدا و پيامآور او را دوست