نصرنا رسولاللّه فى الحرب تسعة و قد فرّ من قد فرّ عنه فاقشعوا1
و قد فرّ من قد فرّ عنه فاقشعوا1 و قد فرّ من قد فرّ عنه فاقشعوا1
در چنين زمانى پيامبر كه در لحظات حسّاسى بهسر ميبرد، براى تحريك احساسات مسلمانان كه فرار كردهبودند، به عبّاس دستور داد كه با آواز بلند صدا بزند و بگويد:«يا معشر المهاجرين و الأنصار، يا أهل بيعة الشّجرة، يا أصحاب سورة البقرة، إلى أين تفرّون؟! هذا رسول اللّه؛اى گروه مهاجر و انصار،اى صاحبان بيعت شجره رضوان، (كه زير درخت مخصوصى با پيامبر بيعت نمودند) و...،كجا فرار مينماييد اين شخص رسول خداست».صداى رساى عبّاس روحيه سربازى آنان را تحريك نمود.وقتى آنان آگاه شدند كه پيامبر گرامى زنده است همگى برگشتند و پروانه وار دور شمع وجود او گرد آمدند ودرنتيجه ورق برگشت دشمن پيروزو مغرور، مجدّدا مرعوب هجوم مسلمانان گرديد و از زنان و ثروت دست برداشت و با دادن تلفاتى راه «طائف» پيش گرفت ودرقلعه «طائف» موضع گرفت و شب و روز در انتظار حمله جديد پيامبر بود. اين بود خلاصه نبرد حنين. اكنون به بيان نكات آيات ميپردازيم:1. نه نفر، پيامبر خدا را كمك كرديم، در حالى كه آنان كه بايد فرار كنند، فرار كردند و پراكنده شدند.