رمز جاودانگی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

رمز جاودانگی - نسخه متنی

حسن عسکری راد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

احساس حيات مستقل باز مىداشت: يكى، شاه كه با آن همه استبداد از در بيرون رفته بود و ديگرى، بنى صدر كه با فريب كارى از پنچره وارد شده بود و اين، يعنى استعمار دست از اين مملكت برنمى داشت. امّا غائله دوم (بنى صدر) كه خيلى زود ريشه كن شد. اين بار من بودم كه مورد آزمايش واقع مىشدم. وقتى آن روز فراموش نشدنى كه با رأى مردم به حضور امام شرفياب شدم، در سيماى آن بزرگوار غم و دلواپسى انقلاب و مردم مشهود بود. از ته دل، از خدا يارى خواستم كه هم امام قدس‏سره را اميدوار كنم و هم مردم را.

وقتى طنين گفته‏هايم همزمان در فضاى حسينيّه جماران و كشور پيچيد، گويى همه وجودم ذوب در امام و مردم بود. چون مىبايست سوگند نامه را به اداى احترام، از روى نوشته بخوانم، همين كه دو ـ سه برگ آن تمام شد و به سراغ برگ ديگر رفتم، متأسفّانه آن را نيافتم! گويا در فاصله جابه جايى، جا مانده بود و من بدون نوشته و سند چه كارى مىتوانستم كرد. راستى! كه انعكاس آن به شكل ناقص در داخل و خارج كشور چه بازتابى مىداشت؟! ناگهان احساس عجيبى به من دست داد و با شگفتى خاصّى احساس كردم كلمات مورد نظر و دلخواهم به يارى من آمده‏اند! لحظه‏ها چه روحانىتر شده بودند و من سبك وزن و سرزنده، هر چه از ذهنم تراوش مىكرد، با خضوع و خلوص ـ بدون نوشته ـ تقديم امام و مردم مىكردم كه: خدا، خالق من! مرا درياب و...!

وقتى سوگندم خاتمه يافت، گويى نه فقط خاكيان، كه افلاكيان نيز صلوات مىفرستند و نگاه امام بزرگوار، نگاه تحسين و تقدير بود. لحظه‏اى كه خواستم حكم تنفيذ را از دست مباركش دريافت كنم، اين نه من بودم كه در برابر آن محبوب دل‏ها زانو مىزدم، كه روح رها يافته‏ام بود كه با فروافتادگى و تواضع تمام، در هاله‏اى از نور و معنويّت آن عارف فرزانه، جواز چند صباح خدمت يا پاداش شهادت خويش را دريافت مىكرد در آن لحظه روحانى چه خوب

/ 151