رمز جاودانگی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
نخستوزيرى ـ معمولاً عدس پلو ساده يا قرمه سبزى بود كه از كميته منطقه ـ بهارستان، محلّ مجلس شوراى ملّى سابق ـ مىآوردند. چون ميوه اين جلسات از نظر كميّت و كيفيت محدود و متناسب با تعداد شركت كنندگان تهيّه مىشد، كاملاً روى ميز اين محدوديّت به چشم مىآمد و گاهى ـ به شوخى ـ موجب دست آويز حاضران در جلسه واقع مىشد.يك بار يكى از اعضا، پيش از رسميّت يافتن جلسه، با ديدن ميوهها گفت: ما هر وقت مهمان نخست وزير هستيم، از بس بايد در خوردن احتياط كنيم كه بايد به شكم خود سنگ ببنديم. اين ميوهها از بس كم است، آدم دستش نمىرود دومى را بردارد. شهيد رجائى كه سرگرم كارى بود و داشت با جابه جايى از اتاق ديگرى براى شركت در جلسه آماده مىشد، در آستانه ورود، وقتى شوخى دوستانه آن عضو محترم جلسه را شيند، با لبخند معنا دارى گفت: اينجا محلّ كار است، نه محلّ مهمانى تشريفاتى! شما چه قدر ظرفيّت خوردن داريد؟ يكى، دوتا، چند تا؟ خوب. به اندازه خودتان هر چه ميل داريد، بخوريد. به تناسب ظرفيّت نفرات، خوردنى آماده است. افزون بر آن، معناى ريخته پاشى مىدهد و اسراف است. اسراف هم حرام است. وانگهى، خواستيم روى ميز، جايى هم براى اوراق كار باقى بماند.دوستى در گذشته دور از شهيد رجائى پرسيد: چرا نان خشخاشى نمىخورى؟گفت: چون نانوا به بهانه نان سفارشى با خشخاش، معمولاً آن را زودتر و گاهى بىنوبت به ما مىدهد. بالطّبع ما هم حقّ و نوبت ديگران را تضييع مىكنيم. وانگهى؛ براى همين، پرداخت مبلغى اضافى براى چند دانه خشخاش ـ به نسبتى هر چند نامحسوس ـ به گرانىها دامن مىزنيم و زمنيه فشار و نابسامانى و بىعدالتى را در جامعه فراهم مىكنيم.