نقد برهان ناپذیری نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
نقش تبييني دارد كه نشان مي دهد واقعيت مشهود تجلّي قانون عام است؛ يعني اينكه سگ به هنگام مشاهده افراد بيگانه عوعومي كند و جانوران دريايي بر روي خشكي زندگي نمي كنند.(1)از نظر كارناپ تبيين يك پديده و واقعيت براساس پديده و واقعيتي ديگر از قبيل تبيينهاي متكي به قانون هستند:توضيحات [Explanation] متكي به فاكت در واقع، شكل پنهان شده توضيحات متّكي به قانون هستند... در مثال ساعت [«چطور شد ساعت من كه آن را قبل از ترك اتاق روي ميز گذاشتم ديگر آنجا نيست؟» پاسخ داده مي شود «جونز به اتاق آمد و آن را برد»] پاسخ اول، يعني «جونز آن را برداشت» توضيح قانعكنندهاي محسوب نمي شود. اگر اين قانون كلي را فرض نمي كرديم كه وقتي كسي ساعتي را از روي ميز بردارد آن ساعت ديگر روي ميز نخواهد بود.(2)چالمرز در توصيفگري تبيينهاي علمي تشكيك مي كند و مي گويد:تحولات جديد در فلسفه علم مشكلات اساسي اين ديدگاه را [آشكار كرده است] كه علم بر بنياد مطمئني [استوار است] كه از طريق مشاهده و آزمايش به دست آمده... و نيز اينكه نوعي شيوه استنباط وجود دارد كه به مدد آن مي توان به نحو متقني نظريههاي علمي را از آن بنياد اخذ نمود... اصولاً هيچ روشي كه بتواند صحت و يا حتي صحت احتمالي نظريههاي علمي را ثابت كند وجود ندارد.(3)از نظر او قضاياي حسي صادقاند و خارج را توصيف مي كنند، لذا مي گويد:صدق گزارههايي راجع به چهرهاي از دنيا را مي توان به نحوي مستقيم با بهكارگيري بدون پيشداوري حواسّ مشاهدهگر توجيه و يا تصديق نمود. گزارههايي كه اينگونه به دست آمده باشند (كه من آنها را گزارههاي مشاهدتي مي نامم) اساسي را به وجود مي آورند كه قوانين و نظريهها كه