نقد برهان ناپذیری نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
نفي آن مستلزم تناقض باشد. ضرورت عيني مفهوم پيچيدهتري است؛ ظاهراً اين ضرورت داراي دو جزء اساسي است. يك موجود ضروري عيني اولاً، سرمدي است و ثانياً، از نظر علّي از ساير موجودات ديگر مستقل است...چنين ادعا مي شود كه نظريه هيوم منطبق بر ضرورت منطقي است، اما ضرورت الهي عيني است.(1)اولاً، بحث در برهانهاي وجودي در مورد ضرورت منطقي طبق اصطلاح فوق است، زيرا اگر واژه «خدا» اسم عام باشد، قضاياي «خداوند كامل مطلق است» يا «خداوند چيزي است كه بزرگتر از آن نتوان تصور كرد» قضاياي تحليلي خواهند بود، ولي اگر اسم خاص باشد قضيه شبه تحليلي خواهد بود كه در هر دو صورت ضروري است.ثانياً، هر چيزي كه ضرورت منطقي داشته باشد، ضرورت عيني نيز خواهد داشت؛ يعني اگر موضوع موجود شود محمول ضرورتاً همراه آن است. ثالثاً، اين معناي از ضرورت همان طور كه در بخش اول، فصل سوم، قسمت «ضروري و تحليلي » گفته شد، خروج از اصطلاح رايج است. ضروري در اين معنا همان تحليلي است، در حالي كه معناي ضرورت عدم انفكاك محمول از موضوع است. البته هر قضيه تحليلي ضروري است، ولي هر ضروري ، الزاماً تحليلي نيست. شايد بتوان گفت بيشتر ضرورتهايي كه در منطق مطرح مي شوند ناظر به مصداقاند نه مفهوم صرف، و لذا تحليلي نيستند.ممكن است گفته شود در برهانهاي وجودي و حتي در برهانهاي غير وجودي به قضيه «خداوند موجود است» مي رسيم، پس اگر قضيه مزبور تحليلي است فقط ناظر به مفهوم است نه مصداق. پاسخ اين اشكال بهطور خلاصه اين است كه قضاياي تحليلي نيز ناظر به مصداق هستند.در اين دو تفسير، ضروري بودن وجود خدا به عنوان ضرورت de dicto يا به عنوان ضرورت منطقي نفي شده است، اما در تفسير اول به عنوان ضرورت de e و