نقد برهان ناپذیری نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
حاصل نقل و نقد هادسون اين است كه از نظر تيليش مفهومي كه ما از خدا داريم تناقضآميز است، مانند مفهوم «دايره مربع». به همين دليل نبايد خدا را چنين تصور كرد. بي شك، اگر تيليش «متعالي بودن» خدا را به همين معنايي كه هادسون توضيح داده اراده كرده باشد، بسيار نامعقول است. خداباوري كه مي خواهد خدا را به صورت عقلاني باور كند نمي تواند چنين مفهومي را از خدا در ضمير آگاه خود داشته باشد و اگر بخواهد چنين مفهومي را در ضمير خود بپروراند درواقع، ناخودآگاه امر نامعقولي را در ضميرش پرورانده است. اما نكته اين است كه تيليش چنين مفهومي را اراده نكرده است. به زودي مراد او را، توضيح خواهيم داد.اما آنچه باعث شده كه هادسون معناي سوم متعالي را به صورت مفهومي تناقضآميز جلوه دهد اين است كه مفهوم «بي نهايت» در نظر او مفهومي تناقضآميز است، همان گونه كه «دايره مربع» چنين است و چون كلماتي مانند «فراسوي سپهر مفاهيم»، «تناقض» و «سرشت مينوي » در كلمات تيليش(1) به كار رفته - كه اولي و سومي مستلزم بي نهايت بودن است - نتيجه گرفته كه واقعاً مفهوم خدا در ضمير ما تناقضي را القا مي كند. لذا به دليل تناقضآميز بودن مفهوم بي نهايت در نظر هادسون(2) مفهومي از خدا ارائه مي كند كه از «سرشت مينوي » برخوردار باشد، هر چند معناي بي نهايت از آن به دست نيايد. ازاين رو، به جاي خداي ِ «بي نهايت توانا»، «بي نهايت مهربان» و «بي نهايت رازآميز»، خداي ِ «بسيار توانا»، «بسيار مهربان» و «بسيار رازآميز» را قرار مي دهد. همچنين وقتي به معناي دوم(3) متعالي مي پردازد همين تغيير را در نوشتهاش مي بينيم؛ يعني به كار بردن «بسيار» به جاي «بي نهايت»، زيرا در آنجا كه سه معناي متعالي (4) را ذكر مي كند، معناي دوم را كه برتر بودن اوصاف و افعال الهي از ساير موجودات است، به معناي خلاقيّت بي نهايت، حكمت بي نهايت و مهرورزي