نقد برهان ناپذیری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد برهان ناپذیری - نسخه متنی

عسکری سلیمانی امیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به‏ترتيب، سازنده حساب، اخلاق، و علوم طبيعي ‏اند. همان‏طور كه آر. جي . كالينگ وود تأكيد داشت، هر چه گفته مي ‏شود در پاسخ به پرسشي گفته مي ‏شود و هر پرسش مبتني بر يك (يا چند) پيش‏فرض است.

خداباوري در پرسش‏ها و پاسخ‏هاي ناظر به خدا غور مي ‏ورزد و هم در پرسش‏ها و هم در پاسخ‏ها پيش‏فرض‏هاي خاصي درباره خدا تعبيه شده‏اند... .

مرادم از نقشه‏برداري از مرزهاي منطقي باور ديني اجتناب از خَلْطِ مبحث‏هايي است ناشي از عدم تفكيك پرسش‏ها و پاسخ‏هاي باور ديني از انواع ديگر پرسش‏ها و پاسخ‏ها. يكي از اين قبيل خَلْطِ مبحث‏ها همان است كه كساني مرتكب مي ‏شوند كه، در مقام دفاع از دين يا حمله به آن، باور به خدا را چيزي منطقي از سنخ فرضيّه علمي تلقّي مي ‏كنند...

اگر سرشت سخن ديني ، به منزله يك نوع منحصر در فرد، به روشني به رسميّت شناخته شود، همان‏طور كه قبلاً، در مقام بحث از الاهيات و ابطال و مسئله تعالي ، كوشيدم تا نشان دهم، معضلات عديده‏اي راجع به باور ديني قابل حلّ خواهند بود ... اما وقتي پيش‏فرض‏هاي تلويحي باور ديني را كشف مي ‏كنيم و مرزهاي منطقي اين باور را نقشه‏برداري مي ‏كنيم از شرّ همه مسائل فلسفي ناشي از آن خلاصي يافته‏ايم؟ ...

نشان‏دادن اين‏كه باور توحيدي بازي زباني جداگانه‏اي است كه از مفهوم خدا درست شده است، اگر ممكن باشد، مطلوب هست، ولي مسئله اين است كه اصلاً خدا وجود واقعي دارد يا نه. اين قول كه مؤمن بر طبق شيوه‏اي خاص از تصويري استفاده مي ‏كند شايد سخن مهمي باشد، اما آيا اين تصوير تصوير چيزي است كه واقعيت عيني خارجي دارد؟ اين پرسش ظاهراً نه فقط موجَّه است، بلكه گريزناپذير هم هست.

حالا بايد به اين پرسش بپردازيم. جمعي از فيلسوفانِ جديد، به گمان من تحت تأثير ويتگنشتاين‏متأخّر مي ‏گويند: اين پرسش مبتني بر تصور غلطي است. استاد تي . آر. مايلز در (1959 London) Religion and the scientific out look [دين و نگرش علمي ‏] از «اشتباه وجود مطلق» دم مي ‏زند؛ و خاطرنشان مي ‏كند كه ما، در ساحت‏هاي خاصّي ، به خوبي مي ‏دانيم كه چگونه ميان آن‏چه وجود دارد و آن‏چه وجود ندارد، يا آن‏چه واقعي است و آن‏چه غيرواقعي است، فرق بگذاريم. به عنوان مثال، اين پرسش‏ها را در نظر بگيريد:

«آيا غولِ درياچه نس واقعاً وجود دارد»(1) و «آيا شش برابرِ سي شلينگ واقعاً نُه پوند است؟»، «آيا فرزندان واقعاً وظيفه دارند كه از والدين پيرِ خود نگهداري كنند؟»، و «آيا حكم خدا واقعاً اين است كه مادرِ تنگدستي كه شش فرزند دارد «قرص ضدبارداري » مصرف نكند؟» براي پاسخ‏گويي به اين قبيل پرسش‏ها، به ترتيب، در علوم طبيعي ، حساب، اخلاق و الاهيّات شيوه‏هايي وجود دارد. اما چگونه به پرسشي بپردازيم كه با واقعيت يا عدم واقعيت مفهومي كه سازنده يك عالَم سخن است سروكار دارد؛ مثلاً «آيا عالم طبيعت واقعاً وجود دارد؟» يا «آيا خدا واقعاً وجود دارد؟» پرسش‏هايي از اين قبيل - و هر پاسخي به آن‏ها - پيش‏فرضشان اين است كه ما مي ‏توانيم براي «واقعاً وجود دارد» تعريفي ارائه كنيم كه از لحاظ وجود شناختي تعريفي نهايي باشد و آن را توجيه كنيم. آيا مي ‏توانيم؟ مطلب پيچيده است و من بايد در اين‏جا به ذكر فقط دو نكته قناعت ورزم.

(I) «واقعاً وجود دارد» ظاهراً تعريف‏ناپذير است، ... هر تعريف پيشنهادي براي «واقعاً وجود دارد» را در نظر بگيريد؛ مثلاً «جزء عالم طبيعت بودن» را. اگر اين تعريف صحيح باشد - يعني اگر، در استعمالات عرفي ، معناي «واقعاً وجود دارد» همين باشد - توجه كنيد كه نتيجه‏اش چه مي ‏شود. اين حكم كه «آن‏چه جزء عالم طبيعت است واقعاً وجود دارد»، در اين صورت، بايد به نظر بيش‏تر مردم همان‏گويي ‏اي بي ‏اهميّت، معادل با «آن‏چه جزء عالم طبيعت است جزء عالم طبيعت است» بيايد. و اين پرسش كه «آيا آن‏چه جزء عالم طبيعت است واقعاً وجود دارد؟» بايد بديهي ‏الجواب و معادل با «آيا آن‏چه جزء عالم طبيعت است جزء عالم طبيعت است؟» به نظر آيد، لكن آيا آن حكم و اين پرسش واقعاً چنين به نظر مي ‏رسند؟

آيا خواننده قائل است كه «آن‏چه جزء عالم طبيعت است واقعاً وجود دارد؟» به نظرش صِرْف يك همان‏گويي ، شبيه «سيب سيب است»

1. در ترجمه چنين آمده است: «... نه پوند دارد» كه غلط مطبعي است و با راهنمايي مترجم محترم به جاي «نه پوند» «وجود» قرار داديم.



/ 219