نقد برهان ناپذیری نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
با عقيده به خدايي مهرورز كه بر اين جهان كه در آن خير و شرّ، هر دو، وجود دارند، حاكم است، مشابهتي است واضح.فلو خاطرنشان مي كند كه «ادعاي اينكه وضع فلانطور است بالضرورة هم ارز است با انكار اينكه وضع فلان طور نيست» (و در يك زيرنويس مي گويد: مرادم اين است كه P از لحاظ ماده هم ارز است با «ناناP» - يعني همان ارزشهاي منطقيي را دارد كه «ناناP» دارد.) و آنگاه از اين مطلب نتيجه مي گيرد كه «اگر چيزي نيست كه سخني كه علي الظاهر يك ادعا است منكر آن باشد، در اين صورت، چيزي هم نيست كه اين سخن مدعي آن باشد؛ و بنابراين، سخن مذكور، در واقع، ادعا نيست». پس مؤمنان بايد آماده پاسخگويي به اين پرسش شوند: «چه چيزي بايد اتفاق افتد يا اتفاق افتاده باشد تا نزد شما برهاني بر نفي مهرورزي ِ خدا يا نفي وجودِ خدا محسوب شود؟» اما ظاهراً حكم نهايي و قطعي در باب باور ديني اين است كه مؤمنان هر چه پيش آيد، از آن دست برندارند. پس باور يا ابطالناپذير و بنابراين، بي معنا است؛ يا ابطالپذير و بنابراين، غيرديني است.(1)در ادامه استدلال بايد گفت خدايي كه در اديان توحيدي قابل قبول است، خدايي مهرورز است و چون خداي مهرورزِ ابطالپذير و در عين حال، ديني باشد قابل اثبات نيست، همچنين خداي مهرورزِ ابطالناپذير به دليل بي معنا بودن قابل قبول نيست، پس خداي اديان توحيدي اثبات شدني نيست.اين استدلال در واقع، قرائت ديگري از مسئله شرّ است با تأكيد بر مسئله ابطالپذيري و ابطالناپذيري . قبل از نقد و بررسي اين استدلال تذكر نكاتي لازماست:1- اينكه آيا مشكل مطرح شده در «مهرورزي خدا»، همان مسئله شرّ است يا نه، به اين دليل مطرح است كه در مسئله شرّ به خيرخواه بودن خدا توجه مي شود و اينكه موجود خيرخواه از سرِ مهرورزي خيرخواه است، زيرا اگر موجود مهرورز، خيرخواه انسان نباشد، در اين صورت، دليلي ندارد كه جلوي شرور را بگيرد.2- همانطور كه در «اوصاف ديگر خدا» به اجمال و در فصل ششم به تفصيل گفته شد، تنها صفت خيرخواهي خدا كافي نيست تا مسئله شرّ براي معتقدان به او مشكل