نقد برهان ناپذیری نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
3- اگر گزاره «تئاتتوس وجود دارد» موضوع - محمولي باشد، پس اين گزاره درباره تئاتتوس سخن مي گويد و تا چيزي موجود نباشد، سخنگفتن درباره آن بي معنا است.پس درواقع، هم فيلسوفان اسلامي و هم فيلسوفان غربي توجه كردهاند كه حملي بودن هليات بسيطه و جريان قاعده فرعيه (= ثبوت شي ء لشي ء فرع لثبوت المثبت له) در آن ناسازگار است، منتها فيلسوفان غربي و برخي فيلسوفان اسلامي هليّات بسيطه را گرچه حمليه مي نمايند، حمليه نمي دانند، بارنز در ادامه مي گويد:(1) به ازاي هر خاصيت F و هر شي ء X اگر و فقط اگر X، F موجود باشد، X، F است. قضيه (1) تاريخي طولاني دارد. به نظر من اين قضيه جوهره ادعاي كانت را ارائه مي دهد كه وجود محمول نيست.(1)بارنز درباره سه استدلال فوق مي گويد:به نظر من همه آنها فاقد استحكاماند، زيرا مبتني بر [اين] اصل جزمي پدر روحاني بارمنيديز هستند كه هر چيزي كه درباره آن بتوان سخن راند، وجود دارد.- به طور دقيقتر، آن ادله بر يكي از ويژگي هاي آن اصل جزمي مبتني اند:1- اگر محمولي بر A اطلاق شود، آن گاه A موجود است.2- اگر A متعلق شناسايي قرار گيرد، آن گاه A موجود است.3- اگر به A اشاره شود، آن گاه A موجود است.4- اگر درباره A گزارهاي وجود داشته باشد، آنگاه A موجود است.هيچ يك از اين گزارهها صادق نيستند.(1) ممكن است در مورد اشخاص يا اشيايي كه ديگر موجود نيستند، محمولاتي را اطلاق كنيم، بشناسيم و اشاره كنيم... هر فيلسوفي كه درباره اسلاف خود سخن مي گويد و يا به سقراط اشاره، مي كند، در واقع، يكي از .(1)تا (4) را مخدوش مي كند.(2)بارنز در ادامه به دو نقض ديگر اشاره مي كند: يكي آن كه ما در مورد شخصيتهاي