نقد برهان ناپذیری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد برهان ناپذیری - نسخه متنی

عسکری سلیمانی امیری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

را تصديق شده، تجويز كند، در عين حال مي ‏تواند تجويز كند كه خلاف اين تجويز هم ممكن است؟ به عبارت ديگر، آيا مي ‏تواند هم خلاف آن‏چه تصديق شده را تجويز كند و هم تجويز نكند؟ يعني واقعيت هم خلاف آن چيزي باشد كه ذهن تجويز كرده است و هم خلاف آن نباشد؟

روشن است كه ذهن نمي ‏تواند چنين كند؛ يعني نمي ‏پذيرد كه واقع، هم‏چنين باشد و هم نباشد. بنابراين، ذهن در تجويز و عدم تجويز ناظر به خارج است و اين‏گونه نيست كه بين ذهن و خارج ديوار پولاديني حائل باشد و آن‏چه تصور مي ‏شود ناظر به خارج نباشد و به خارج ارجاع نشود، پس نمي ‏توان استدلال را به سود شكاكيّت اين‏گونه به پايان بُرد كه از عجز ذهن نمي ‏توان حكمِ خارج از ذهن را مشخص كرد.

از طرف ديگر، شك در جايي معقول است كه ذهن هنوز عاجز نشده باشد و خلاف آن را ممكن بداند، زيرا شك به اين معنا است كه ادله‏اي اقامه نشده كه عقل را ملزم به پذيرش كند. نتيجه اين سخن اين است كه شكِ شكّاكِ مطلق در امور استدلال‏پذير با ادله‏اي به لحاظ منطقي بي ‏عيب نامعقول است، زيرا ذهن راه فرار و گريزي از آن ادله ندارد، پس براي ذهن شكّي باقي نمي ‏ماند و اگر هنوز شكي هست خود دليل بر توانايي ذهن است، پس ادله نبايد وافي به نتيجه باشد، چرا كه در غير اين صورت، ذهن راه گريزي ندارد و ديگر شك معقول نيست‏ بنابراين، مهم در اين‏جا اين است كه ببينيم چرا شكّاك، در حالي كه ذهن او مضطر به پذيرش و عاجز از فرار است، در اين ادله تشكيك مي ‏كند؟ توجه دادن وي به علت شكش به منظور رهايي از اين حالت مفيد است، زيرا شك او اعتبار منطقي ندارد و مادام كه اين حالت در او هست عملاً گرفتار اين شك است و اگر نشان دهيم اين حالت در اثر بي ‏توجهي به علوم گريبان‏گير او شده، ممكن است منبّهي باشد تا اين حالت از او گرفته شود.

سبب شك در اين موارد مي ‏تواند تعميم نادرست مواردي باشد كه ادله مسئله تمام نيست. اين موارد براي افراد كم دقت اين توهم را به وجود مي ‏آورد كه گمان كنند تمام استدلال‏ها كم‏وبيش در معرض احتمال خلاف است، مخصوصاً با توجه به برخي امور كه قرن‏ها علوم يقيني به حساب مي ‏آمده و خطاي آن‏ها بعدها بر ملا شده است. بر همين اساس به خطا گمان مي ‏كنند كه حتي در مواردي كه ذهن منطقاً مضطر به پذيرش و عاجز از فرار است، در آن‏جا هم هنوز امكان خلاف وجود دارد. لذا مي ‏گويند شايد واقع خلاف چيزي باشد كه ذهن ضرورتاً به آن رسيده است. به عبارت ديگر شكّاك به اين‏جا مي ‏رسد كه با آن‏كه ذهن او به حاق مطلب رسيده و احتمال خلاف نمي ‏دهد، باز مورد را از قبيل موارد ديگري در نظر مي ‏گيرد كه منطقاً احتمال خلاف مي ‏رود و اين تنظير در اثر بي ‏توجهي و سهل‏انگاري است.

بنابراين، روشن شد كه شك پديده‏اي دروني و ذهني بوده و در جايي معقول است كه ذهن مضطر به پذيرش و عاجز از فرار نباشد و الا با وجود اضطرار و عجز، شك بي ‏معنا است، پس شكاكيت مطلق و فراگير ناسازگاري دروني داشته و خودشكن است. بنابراين، شكي معقول است كه توجيه عقلاني داشته باشد و همين پيش‏فرض، شكاكيت فراگير را طرد مي ‏كند.

اين بيان نه تنها نافي شكاكيت در تعاطي شكاك با ديگران است، بلكه شك شكّاك را در موجّه بودن شكش، بي ‏اعتبار مي ‏سازد ولو آن‏كه نخواهد با ديگران تعاطي كند، زيرا اگر شكّاك بخواهد در شك خود معقول بوده و به گفتمان دروني و توجيه خود در داشتن چنين شكي بپردازد، بايد معلوماتي را بپذيرد، در اين صورت، شك او نسبي شده و به قطع و يقين تبديل مي ‏شود، زيرا توجيه شك فرع بر پذيرش عقل و اعتبار مطلق آن است. بنابراين، هم شكّاك و هم غيرشكّاك خواسته يا ناخواسته ذهن خود را در خدمت واقع قرار مي ‏دهند، تا آن را فرا چنگ‏آورند، چرا كه هرگاه ذهن از امكان خلاف مطلبي عاجز شد، آن مطلب را دريافته است و هرگاه راه فراري براي عدم پذيرش آن بيابد آن را اثبات نشده مي ‏انگارد.

از آن‏جا كه شكّاكيت فراگير توجيه‏پذير نيست، بايد از پرتگاه هائل شكاكيت گريخت و به ريسمان

/ 219