نقد برهان ناپذیری نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اين كه اين دسته نسبت به دو دسته قبل وضوح كمتري دارد به اين دليل است كه از يك سو، لازمه حمل شي ء بر خودش، سلب نكردن شي ء از خودش است و لازمه آن حمل نكردن نقيض شي ء بر شي ء است و از سوي ديگر، لازمه اولي الصدق بودنِ حمل الشي ء بر خودش، اولي الكذب بودنِ سلب شي ء از خودش است و لازمه آن هم اولي الكذب بودنِ حمل نقيض شي ء بر خودش، اين دسته از اوليات نه تحليلي اند و نه خود متناقض، زيرا مفهوم محمول عين مفهوم موضوع يا جزء مفهوم موضوع نيست.قسم چهارم از اوليات پيچيدهتر از بقيه است، لذا از نظر وضوح در رتبه چهارم قرار مي گيرد، گرچه در تصديق آن تنها وجود موضوع و محمول در قضيه كافي است، ولي نفس بايد در موضوع و محمول تأمل كند تا با استقرار كامل آنها در خود به نسبت بين آن دو علم پيدا كند؛ مثالي كه مي توان براي اين دسته ذكر كرد اين است كه «كل بزرگتر از جزء خود است». هيچ كس در اين حكم شك نمي كند و اين قضيه صرفاً با تصور موضوع، يعني «كل» و محمول، يعني «بزرگتر از جزء خود» و نسبت ميان آن دو معلوم مي شود، به گونهاي كه انسان آن را باور مي كند.ممكن است گفته شود كه اين قضيه تحليلي بوده و جزء دسته دوم به حساب مي آيد، زيرا وقتي «كل» را تحليل كنيم به همان «جزء بعلاوه جزء» مي رسيم، بنابراين، مي توانيم بگوييم كه «كل بزرگتر از جزء است»، ولي در پاسخ بايد گفت: درست است كه «كل» همان «جزء بعلاوه جزء» است، ولي در مفادِ «جزء بعلاوه جزء» بزرگتري وجود ندارد، در حالي كه مفاد محمول، بزرگتري كل نسبت به جزء است. به عبارت ديگر، «كل» مفهومي كمّي است، ولي «بزرگتري » مفهومي كيفي است كه عارض بر شي ء داراي كم مي شود، لذا مفهوم كمي عين مفهوم كيفي و بالعكس نيست.ممكن است هنوز براي خواننده مشكل باشد كه مثال فوق را قضيهاي تأليفي بداند، لذا ابتدا بهتر است موضوع اين دسته از قضايا را تبيين كنيم، سپس به طرح سؤالاتي در مورد آن بپردازيم و با پاسخ به آن سؤالات درواقع، محمول قضيه را تشكيل دهيم. ذكر اين نكته لازم است كه پاسخ را صرفاً بايد از خود سؤالات و با توجه به موضوع تبيين شده، به اضافه تعدادي تعريف به دست آورد. فرض كنيد دو پاره خط متمايز در دو نقطهاي متمايز يك ديگر را قطع كنند. اين دو پاره خط چه كيفيتي دارند؟ آيا مستقيماند يا منحني ؟ آيا از اين دو پاره خط، شكل تشكيل مي شود؟ اگر آري ، چه نوع شكلي تشكيل مي شود؟ آيا اين دو پاره خط داراي زاويه هستند؟ اگر داراي زاويهاند، چند زاويه دارند؟در اينجا مفاهيم پاره خط، نقطه، متمايز، دو، قطع، مستقيم، منحني ، دايره، مربع، مثلث، ضلع، زاويه معلوم هستند. همچنين موضوع قضيه نيز به دليل اين كه از بعضي از اين مفاهيم معلومه تركيب يافته، براي ما معلوم است، لذا با توجه به هر يك از اين سؤالات، قضاياي زير را مي سازيم و براي اين كه موضوع مركب در هر قضيه را تكرار نكنيم، براي اقتصار آن را با نماد m نشان مي دهيم:(1) «m عبارت است از يك پاره خط مستقيم و يك يا دو پاره خط منحني »، زيرا اگر هر دو پاره خط مستقيم باشند به هنگام رسم يكي از آنها در ذهن و عبور پاره خط ديگر بر نقطهاي از پاره خط اول، هر اندازه اين دو پاره خط ادامه يابند به هم نخواهند رسيد، و در نقطهاي همديگر را قطع نخواهند كرد، اما اگر هر دو پاره خط منحني باشند؛ مثلاً دو قوس كمتر از 180 درجه داشته باشند، هرگاه يكي از اين دو رسم شود، پاره خط ديگر را مي توان به گونهاي در ذهن رسم كرد كه دو قوس دروني ، روبهروي هم قرار گيرند. همچنين اگر يكي از اين دو خط مستقيم و ديگري منحني باشد، باز در دو نقطه يك ديگر را قطع خواهند كرد. غير از اين سه فرض، فرض ديگري ممكن نيست، زيرا خط تنها به مستقيم و غير مستقيم يامنحني تقسيم مي شود.(2) «m عبارت است از شكلي كه يا نيم دايره است و يا به اين شكل ».(3) «m داراي دو زاويه است».