نقد برهان ناپذیری نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
3. اين در صورتي است كه مرادمان از «مجهول» مجهول براي شخصي باشد و اگر مراد از «مجهول» مجهول براي شخصي نباشد، بلكه مراد ما از آن مجهول بودن نتيجه نسبت به مقدمات صرف نظر از اشخاص باشد، در اين صورت، هر نتيجهاي نسبت به مقدمات خود مجهول است و لو آن نتيجه با هزار راه هم به اثبات رسيده باشد.نهاينكه تلاش فكري او چيزي به حساب نمي آيد. پس اگر قضيه «خداوند موجود است» واضحتر از گزاره «ممكنالوجود موجود است» باشد نمي تواند دليل بر عدم امكان اثبات وجود خدا تلقي گردد، تنها در اين فرض مي توان گفت كه اقامه برهان سودمند نيست. از طرف ديگر، اگر وجود ممكن واضح نباشد و بپذيريم كه نمي توان از اين طريق وجود خدا را اثبات كرد، نتيجه اين خواهد بود كه اقامه برهان براي وجود خدا از راه ممكنالوجود، ميسّر نيست، اما اقامه برهان از راه مفهوم خدا و نيز آوردن برهان از راه اصل وجود را نمي توان با اين استدلال ردّ كرد. برهان وجود شناختي و برهان صديقينِ ابن سينا، صدر المتألهين و علامه طباطبائي از جمله براهيني هستند كه در آنها وجود ممكن مفروض نيست. پس اصل اشكال فوق درواقع، استدلال بر بي نيازي اثبات وجود خدا است نه امتناع اثبات وجود خدا، لذا در پاسخ به اصل اشكال مي توان گفت: براي كسي كه قضيه «خداوند موجود است» واضحتر از هر مقدمهاي باشد كه در استدلال مي آيد، در اين صورت، برهان نسبت به او سودمند نيست، نه اين كه ممكن نباشد. اما براي كسي كه گزاره فوق واضحتر نباشد؛ يعني مقدمات واضحتر باشند، برهان سودمند است.