مقدمه مترجم
ستايش خداى را كه غايت خلقت را معرفت قرار داد و كليد آن را دعا و راز و نياز به درگاه بى نياز. و درود بر پاياى بخش پيامبران باد كه كمال خويش را در نياز مطلق به درگاه بى نيازش دانست تا به تشريف عبده نايل آمده و به دولت اذا تم الفقر فهو الله رسيد و دايره قوس نزول وصعود را نگين گرديد.وسلام پاك و تمام خداى بر پيشوايان و اوليا عليهم السلام باد كه زمره هاى شبانه آنها رهتوشه نيايشگران و درهاى درخشان سخنان ايشان راهنماى سالكان است.هبوط اولين آدم بر زمين با گريه مداوم و طولانى توام بود. گريه فراق يار و دورى از محبوب، گريه عاشق جدا مانده از ديار معشوق.تاريك خانه زمين جاى آدم نبود و گناه آدم نيز با اشك پاك نمى گرديد راز و نياز طولانى وى تاريكى ديجور زمين را با طلوع خورشيد از افق دل روشن ساخت. و راز وصال را بر ملا ساخت و روشن نمود كه جز با نياز بردن به پيشگاه معشوق راهى ديگر نيست. آنگاه آدم آرام و قرار يافت و زمين را آبادان ساخت. پس راز و نياز پيش از همه بود و كليد آبادانى و آرامش و قرار اى شما كه به دنبال آرامشيد و در تكاپوى كسب سعادت!و اى انسان هاى حيرت زده عصر حاضر! تا به كى اين همه در به درى در بيراهه هاى غربت مادى و كوچه پس كوچه هاى بن بست دورى مىگرديد؟آيا وقت آن نرسيده تا از وابستگى هاى محض دو گانگى به معراج يگانگى سفر كنيم؟آيا زمان آن نرسيده كه به سحرهاى عطرآميز كه با زمزمه هاى زيباى يك دردمند در آميخته سفر كنيم؟ آيا دوران بيدارى فرا نرسيده و آيا هنگام شستشوى چشمان قى كرده و آلوده با اشك شبانگاهى نرسيده است؟در دورى مقصد و سختى راه لختى بيانديشيم و لحظه اى به خود آييم. آيا صداى ناله هاى داوودى روح خويش را نمى شنويد كه از دست خيال پريشان به ستوه آمده و مجال بروز و ظهور مىطلبد؟آه! كه حقيقت خويش را در قبر تباهى مقبور كردم و هرگز صداى جان اسير خويش را از دست كرده هاى ناسنجيده و خيالات واهى نمى شنوم.آه! از فرصت هاى طلايى كه از دست داده ام. و آه! از تنهايى ابدى كه آتش حسرت آن وجود كاهيده مرا مىبلعد.اگر به خود آمدى و مىخواهى به خودت سفر كنى و حقيقت خويش را بشناسى و با پروردگارت آشنا شوى و در سيرو سفر ابدى بيافتى و از خودت به خدايت برسى گر چه دل سوخته آداب نمى خواهد اين كتاب توشه راه توست و به تو مىآموزد كه چگونه به اين سفر بروى ورهتوشه تو چيست؟ ابن فهد حلى ره كه از كاملان روزگار خويش است مجموعه اى از احاديث پيشوايان و آشنايان و پيش كسوتان راه خطير آخرت را گرد آورى كرده است، مجموعه اى از احاديث گرانبها كه با تلاش و كوشش، چنان آنها را تاليف و انس داده كه خواننده آنها را مجموعه اى مىيابد كه از قلم يك تن تراوش كرده با آنكه در اصل احاديثى متفرق بوده كه وى از احاطه فراوانى كه به احاديث داشته آنها را گلچين كرده و آنها را با هم تلفيق و آشتى داده است.اولين بارى كه اسم اين كتاب شريف به گوشم خورد از زبان مبارك حضرت استاد علامه عارف كامل مكمل يگانه دهر خورشيد عديم المثال عصر آيت الله حسن زاده آملى روحى له الفدا بود. ايشان كه خود استوانه اين مسير است تنها راه رسيدن به سعادت وحقيقت را ناله هاى سحرى مىداند و بس، و هميشه مىفرمايد:
ايام خوش آن بود كه با دوست به سر رفت
باقى همه بى حاصلى و بوالهوسى بود
باقى همه بى حاصلى و بوالهوسى بود
باقى همه بى حاصلى و بوالهوسى بود
مگر صاحبدلى روزى به رحمت
كند درحق درويشان دعائى
كند درحق درويشان دعائى
كند درحق درويشان دعائى