و خبر داد(80) دعا و ذكر بسيار با عدم اجتناب از نواهى الهى سودى نمى بخشد. چنانكه در گفتار آن حضرت آمده است كه داستان كسى كه دعا مىنمايد ولى عمل نمى كند مثل كسى است كه بى چله كمان تير بياندازد. دعا با خوردن حرام مثل بنا روى آب است. و در وحى قديم آمده است: عمل با غذاى حرام مثل آب الك كردن است. و فرمود: بدانكه اگر نماز بگذارى تامثل كمان منحنى شوى و سكوت نمايى تا مثل ميخ گردى سودى ندارد. مگر آنكه تقوايى داشته باشى كه شما را از مناهى الهى باز دارد. و فرمود: اصل دين ورع است ورع پيشه كن از عابدترين بندگانى و اهتمام به تقوا بايد بيشتر ازاهتمام به عمل بدون تقوا باشد، زيرا عملى كه با تقوى توام باشد هرگز كم نيست و چطور ميتوان عمل با تقوى را كم شمرد در صورتى كه خداى تعالى قبولش مىكند، زيرا خداى فرمود: انما يتقبل من المتقين (156)(81) پس تقوى مدار قبولى عمل است. بدانكه از امام جعفر صادق از تفسير تقوى پرسيدند؟ فرمود: تقوى آن است كه خداى تعالى تو را در موردى كه امر كند غايب نبيند و در موردى كه نهى كرده است حاضر نبيند.اين گفتار عينا گفتار آن حضرت در ابتداى باب است كه فرمود: اما به هنگام حلال و حرام ياد خدا كند، اگر طاعت است آنرا بياورد و اگر معصيت است از آن دست بكشد و اين حد تقوى است و اين ذخيره براى پيمودن راه بهشت كافى است، بلكه سپر نگهدارى از مهالك دنيا و آخرت است و تقواست كه هر زبانى ثناگوى آن و شرافت هر انسانى بدان است. و قران از مدح آن پر است و در شرافت آن اين گفتار حق كافى است و لقد وصينا الذين اوتوا الكتاب من قبلكم و اياكم ان اتقوا الله (157)و اگر درعالم خصلتى كه براى بندگان، بهترين خصلت باشد و به از همه اعمال، خيرات را براى او جمع كند و گرانمايه تر از همه باشد و سزاوار ترس و رواكننده حاجت باشد، اگربهتر از اين خصلت يعنى تقوى پيدا مىشد خداى به حكمت و رحمت خود آنرا به بندگانش وصيت مىكرد پس چون تنها اين خصلت را سفارش كرد پس اولين و آخرين را در آن جمله كرده است و بر آن اقتصار نمود، معلوم مىشود كه تقوى نهايتى است كه نبايد از آن تجاوز كرد و ايستگاهى پايين تر از آن نيست و قرآن پر از مدح تقوى است و خصلت هايى را در مدح آن شمرده است: