دواى عملى ريا - آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز با ترجمه عدة الداعی و نجاح الساعی ابن فهد حلی (ره) همراه با شرح اسماء الله نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز با ترجمه عدة الداعی و نجاح الساعی ابن فهد حلی (ره) همراه با شرح اسماء الله - نسخه متنی

احمد بن محمد ابن فهد حلی؛ ترجمه: محمدحسین نائیجی نوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دواى عملى ريا

شخص بايد خود را عادت دهد كه عبادت هاى خود را در پنهانى انجام دهد و درها را ببندد، چنانكه كسى كه كارهاى زشت انجام مىدهد، چنين مىكند. و به اطلاع خدا و علم او بسنده كند و نفسش از او نخواهد كه ديگران بدانند، هيچ دوايى در علاج ريا از اين موثرتر نيست. عيسى عليه السلام به حواريين مىفرمود: وقتى روزه گرفتيتد سر و ريش را روغن بماليد و لبان را به روغن زيتون آغشته نماييد مبادا مردم بفهمند ك شما روزه دار هستيد وقتى به دست راست صدقه داديد از چپ مخفى كنيد. وقتى نماز مىگزاريد، پرده در را بكشيد.

خداى تعالى ثنا را بسان روزى تقسيم مىكند. رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: در سايه عرش خدا سه نفرند كه خداى تعالى به سايه خويش ايشان را در سايه مىگيرد، روزى كه هيچ سايه اى جز سايه خدا نيست. دو نفر كه در راه خدا دوستى كردند و در همان راه جدا شدند، و مردى كه به دست راست صدقه داد و آنرا از دست چپ پوشانيد، و مردى كه زنى صاحب جمال او را به خود خواند ولى او گفت من از رب العالمين مىترسم. و حفص بن بخترى از امام جعفر صادق عليه السلام روايت كرد گفت: پدرم از پدرانم عليهم السلام روايت كردند كه امير المومنين عليه السلام به كميل به زياد نخعى فرمود: صدقه بده ولى آشكارش مكن! خودت را پنهان كن! و مشهور مساز! و بياموز و عمل كن و ساكت شو! به سلامت مىمانى پس خوبان را خوشحال مىكنى و بدان را به غضب مىآورى و اگر خداى تعالى دين خود را به تو شناساند ضررى ندارد كه تو مردم را نشناسى و تو را نشناسند.

دنباله

وقتى عمل را پنهان كردى و آن را مخفى نمودى و عمل خالص را براى خدا قرار دادى بعدا بين مردم بر ملا نكن به اينكه بگويى عمل به اخلاص واقع شد و در دفتر حسنات نوشته شده و دركفه اعمال حسنه قرار گرفت بعدا عمل را آشكار كنى و همت و كوشش تو بر كتمان آن كم شود سفارش مىكنم و بر حذر مىدارم تو را كه تلاش و رنج خود را ضايع مكن! و از دفتر پنهان به دفتر آشكار انتقالش مده! اگر بر اخلاص خود باقى هستى نود و نه برابر از عمل آشكار، هفتاد برابر است. و از امام صادق عليه السلام است كه فضيلت عمل پنهانى بر عمل آشكار، هفتاد برابر است و از امام صادق عليه السلام است كه هر كسى در خفا عمل نيكى به جاى آورد به عنوان عمل خفايى نوشته مىشود و وقتى آن را بيان كند و آشكار نمايد از آن محو مىشود و به عنوان عمل آشكارا نوشته مىشود، وقتى بار ديگر اقرار كنى و بيان نمايى از آنهم محو شده و به عنوان عمل ريايى نوشته مىشود. واى بر تو از آن سخنى كه اين مقدار نحس بود! و چه مصيبتى بزرگ براى تو ببار آورد. اى كاش لال بودن، تو را حفظ مىكرد و سكوت، تو را نگه مىداشت.

بله از ائمه عليهم السلام روايت شده است كه ايشان اجازه نقل آنرا دادند اگر بيان آن براى برادر مومنش سود دارد و او را در آن مورد بيان شده به نشاط در مىآورد.

قسم دوم عجب است

كه از هلاك كننده هاست. رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود سه چيز هلاك كننده اند: آزى كه شخص از آن پيروى كند، و هواى نفس كه پيروى شود و از خود راضى بودن و عجب. و عجب عمل را از بين مىبرد و باعث دشمنى خداى سبحان مىشود. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: اگر گناهى براى مومن بدتر از عجب و خود بينى نبود، خداى تعالى راه مومن را براى گناه باز نمى گذاشت (63). و اميرالمومنين عليه السلام فرمود: گناهى كه بدت بيايد بهتر از خوبى است كه خوشت بيايد، يعنى باعث عجب شود و حضرت فرمود، حسب و نسبى بهتر از تواضع نيست و تنهايى، وحشتناك تر از عجب نيست.

از امام صادق از پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم روايت شده كه فرمود: خداى تعالى به داوود وحى فرمود كه اى داوود گناهكاران را بشارت بده و صديقان را بترسان! عرضه داشت: چگونه به گناهكاران بشارت دهم و صديقان را انذار كنم؟ فرمود: اى داوود! به گناهكاران بشارت بده كه من توبه گناهكاران را مىپذيرم و از گناه مىگذرم و صديقان را بترسان مبادا از اعمالشان عجب پيدا كنند، زيرا هيچ بنده اى نيست كه به حسنات عجب و خود ستايى كند، جز آنكه هلاك مىشود.

و در روايت ديگر آمده است: هيچ عبدى نيست كه حسنات خود را حسابرسى كند، مگر آنكه هلاك شود. و از ابى جعفر عليه السلام از پيامبر آمده است كه فرمود: خداى تعالى فرمود: مىدانم كه چه چيز كار بنده مومن مرا درست مىكند و از جمله بندگان مومنم، كسانى هستند كه شب زا بستر بلند مىشود و از بالش نرم دست مىكشد و در عبادت مىكوشد و خود را در عبادت به زحمت مىاندازد من يك شب يا دو شب او را ضرر مىزنم و خوابش مىكنم، زيرا مصلحت او را در نظر مىگيرم برخلاف ميل او كه دوست ندارد بخوابد، پس در خواب مىماند تا صبح شود و بلند مىشود در صورتى كه بر خويش خشمگين است و نفس را ملامت مىكند و اگر بين او و مرادش كه عبادت من است او را واگذارم (تا عبادت كند) ا زعبادتش دچار عجب مىشود و باعث هلاكت و رضايت نفسانى مىگردد، حتى گمان مىكند كه از عبادت كندگان پيشى گرفته و در عبادت، خود را از حد تقصير بيرون مىبيند و از من دور مىشود در صورتى كه گمان مىكند به من نزديك شده است. از طريق ديگر صاحب جواهر جمله اى زياده بر اين روايت بعنوان تتمه آن آورده است. پس عمل كنندگان بر اعمالى كه انجام مىدهند تكيه نكنند، زيرا اگر بكوشند و خودشان را در زحمت اندازند و عمرهاشان را در عبادت فنا كنند، ا زمقصرين محسوب مىشوند و به مقصودشان كه كرامت و متنعم شدن در بهشت و درجه بلند در دارين است دست نمى يابند ولى به رحمت من (نه از اعمال خود) بايد دست پيدا كنند و به فضل من اميد ببندند و به حسن ظن من مطمئن شوند و آرام گيرند، زيرا رحمت من ايشان را در مىيابد و به رضوان و مغفرت من مىرساند و لباس عفو به ايشان مىپوشاند زيرا من خداى رحمان و رحيم هستم و به همين اسم ناميده شدم، و از امام باقر عليه السلام منقول است كه خداى سبحان مىفرمايد: كسى از بندگان مومن من از من اطاعتى را مىخواهد من او را به خاطر ترس از عجبش از آن طاعت باز مىدارم. و مسيح عليه السلام فرمود: اى جمع حواريين: چه چراغهايى ك باد خاموششان كرد و چه عابدهايى كه عجب خرابشان كرد. و بدان كه حقيقت عجب آن است كه عمل را بزرگ بشمارد و زيادش بداند و به آن مسرور شود. (64)

اشكال: اگر كسى از طاعت خوشحال و مبتهج گردد، ولى آنرا بزرگ نشمارد، بلكه از انجامش خوشحال شود و عمل بيشتر را دوست بدارد و هيچ انسانى از اين خوشحالى و سرور جدا نيست زيرا وقتى شبانگاه برخيزد و يا روزى روزه بگيرد و يا به مقامى بزرگ دست پيدا كند و يا به انجام دعا و عبادتى موفق شود ناچار خوشحال مىشود آيا اين اعجابى است كه عمل را باطل مىكند و او را به جمع عجب كنندگان مىكشاند.

جواب: عجب اتبهاج به عمل صالح و ناز كردن به عمل و بزرگ دانستن آن است و با آن خود را در مرز تقصير بيرون ببيند و اين هلاكش مىكند و عمل را از كفه حسنات به كفه سيئات مىآورد و از درجات بلند به دركات پست جهنم مىكشاند. سعيد بن ابى خلف ا زامام صادق عليه السلام روايت كرد كه فرمود: بكوشش و عمل سفارش مىكنم و اينكه خود را از مرز مقصر بودن در عبادت خدا و اطاعت او بيرون ببينى، زيرا كسى نمى تواند خداى تعالى را آنطور كه سزاوار است اطاعت كند و اما خوشحالى با فروتنى در نزد خداى جل جلاله و شكر بر توفيق عبادت و طلب زيادت از خداى كارى نيكو و پسنديده است. امير المومنين عليه السلام فرمود: هركس حسنه اش او را خوشحال كند و گناهش او را ناراحت كند مومن است و فرمود هر كسى كه خويش را در هر روز به حساب نكشد از مانيست اگر عمل خوبى كند خداى را سپاس گويد و از خداى طلب زيادت كند و اگر بد كرده است از خداى استغفار كند. وفرمود: بندگان خدا عمل كنيد! مومن صبح و شب نمى كند، جز آنكه به خو بد گمان است و پيوسته نفس را ملامت مىكند و از او مىخواهد كه بيشتر تلاش كند پس هماند گذشتگان باشيد خيمه تان را از دنيا بر كنيد بسان مسافرى كه خيمه را بر مىكند و آن را باطى منازل به پيمايد.

/ 165