توضيح و تقسيم: خطرات ريا سه قسم است: - آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز با ترجمه عدة الداعی و نجاح الساعی ابن فهد حلی (ره) همراه با شرح اسماء الله نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز با ترجمه عدة الداعی و نجاح الساعی ابن فهد حلی (ره) همراه با شرح اسماء الله - نسخه متنی

احمد بن محمد ابن فهد حلی؛ ترجمه: محمدحسین نائیجی نوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

توضيح و تقسيم: خطرات ريا سه قسم است:

خطر اول

آنكه: انسان قبل از عمل به آن مبتلا مىشود و وادار مىگردد كه به خاطر مردم عمل را انجام دهد و انگيزه او دين نيست. اين قسم را بايد ترك كرد، زيرا اين نافرمانى و معصيت صريح است و اصلا طاعت نيست و اين قسم همان مطلب مورد اشاره اين جمله آن حضرت است كه فرمود: ريا شرك خفى است. اگر انسان قدرت دارد كه انگيزه ريا را در خودش از بين ببرد و نفس را وادار كند كه براى خدا كار كند تا اينكه نفس عقوبت شود و ريا نكند و عمل كفاره گناه نفس باشد، بنابراين به عمل مشغول شود، در غير اين صورت ترك عمل بهتر است.

خطر دوم

انگيزه عمل خداى تعالى مىباشد، ولى ريا در همان ابتداى عبادت به سراغ آدم بيايد در اين صورت سزاوار نيست كه عمل را ترك كند، زيرا انگيزه دينى باعث عمل شده كه عمل را شروع كند بنابراين از راهى كه بعد گفته مىآيد، در رفع ريا مجاهده كند و اخلاص را بدست اورد. علت ادامه در عمل اين است كه اگر عمل را ترك كند با شيطان موافقت كرده و او را مسرور ساخته است و مقصود شيطان در القاى ريا همين است، بنابراين با ترك عمل، شيطان به مقصود خود رسيده و شخص او را به منظور و مراد خود رسانيده است.

خطر سوم

اخلاص قلبى حاصل مىشود ولى بعدا ريا و انگيزه هايش عارض او مىشود پس بايد در رفع آن مجاهده كند و عمل را ترك نكند. ولى به اخلاص باز گردد و نفسش را بواسطه عقل و دين به سوى اخلاص باز آورد تا آنكه عمل تمام شود، زيرا شيطان ابتدا به ترك عمل مىخواند و اگر او را اجابت نكردى و دفعش كردى و به عمل مشغول شدى، تو را به ريا مىخواند، وقتى جوابش را ندادى و دفعش كردى بر مىگردد و مىگويد اين عمل خالص نيست و تو ريا كار هستى و رنج تو بيهوده است فايده كارى كه اخلاص ندارد چيست؟ و هر عملى كه خالص نباشد وبال گردن صاحبش مىگردد، و تركش بهتر است. و با اين گفتارها ترك عمل را براى تو زينت مىدهد و اينگونه با تو كلنجار مىرود تا آن كه تو را وادار به ترك عمل كند وقتى عمل را ترك كردى غرض او برآورده مىشود. قصه كسى كه عمل را به خاطر ترس از ريا ترك كند همانند قصه بنده اى است كه مولايش به او گندمى دهد كه كمى ناخالص از جو يا خاك دارد و مولا به او دستور مىدهد كه ناخالصى را از بين ببرد بنده با خود مىگويد: مىترسم كه به طور كامل خالص نشود و كلا ترك دستور مولى كند. و نظير همين رفتار، رفتار كسى است كه به خاطر ترس از مردم، كه بگويند فلانى ريا كار است ترك عمل كند و اين خود ريايى مخفى است، زيرا عمل را به خاطر ترس از مذمت مردم ترك مىكند. او همانند كسى است كه كار مىكند تا به او نگويند: بيكاره است و از گفتار مردم چه گناهى دامنگير وى مىشود بلكه ثوابش بيشتر است پس مثل مخفيكارى و پرده دارى در عمل است. بلكه وقتى به اين پايه رسيد كه ايشان او را متهم كردند و عملى را براى او قايل نيستند، بلكه به خاطر آن كار او را اهانت كردند، بنابراين قدرش در پيش مردم مجهول است و در آسمان معروف است و تعريف آن حضرت شامل حالش مىشود كه فرمود دوستى خدا به آن بندگان متقى مخفى كه وقتى يادشان كنند، مردم ايشان را نشناسند، از همه بيشتر است و همانند كسى است كه در پنهان عمل كرده و كسى برآن مطلع نشده است و اين خيال از كيد شيطان است و در اينگونه كارها شيطان حيله هاى فراوانى دارد.

حيله اول شيطان اينكه: گمان بد به مسلمانان برده است (2-58) و حق مسلمانان نيست كه به ايشان گمان بد ببرند.

دوم: اگر اين گمان بد به مسلمانان درست باشد بنابراين شيطان او را در ريايى افكنده كه خود او از آن فرارى بود و در غير اين صورت گفتارشان به او ضررى نمى رساند و ريا همين است كه عبادت را ترك كند واز ثواب آن محروم شود به خاطرترس از آنكه مردم به او نگويند رياكار است پس اگر دوست نمى داشت كه مردم مدحش كنند و از مذمت ايشان نمى ترسيد و عمل را ترك نمى كرد و الا به كار مردم و گفتارشان چه كار دارد؟ خواه بگويند ريا كار است و خواه بگويند مخلص است و لذا ترك عمل به خاطر اينكه مردم او را رياكار بخوانند چه فرقى با ترك عمل دارد كه مردم او را غافل بخوانند.

سوم: خواست شيطان را برآورده و او را خوشحال ساخته است.

/ 165