عده اى در توجيه روايت گفتند: دعاى ناصحيح همان نفرين پدر در حال خشم از فرزند، بر فرزند است، زيرا پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم از خداى عز وجل در خواست كرد كه خداى تعالى نفرين دوست عليه دوست اجابت نكند. و عده اى گفتند: دعاى ناصحيح دعايى است كه همه شرايط دعارا واجد نباشد.(گويم اين معانى از حقيقت و تحقيق خالى است، زيرا مقدمه روايت دلالت بر آن نمى كند، چون كلام امام در ستايش ادب و نحو وارده شده است، بلكه معناى درست روايت اين است كه بگوييم: مراد از قول امام در خبر اول كه فرمود: «دعاى ناصحيح را خداى عزوجل نمى شنود، اين است كه يعنى خدا دعارا، ناصحيح نمى شنود به طورى كه به دعاى ناصحيح پاسخ گويد، و ظاهر لفظ دعا را بگيرد، بلكه مقصود انسان از دعا را پاسخ مىدهد، چنانكه از مردى ناوارد در زيارت معصوم عليه السلام شنيده شد كه اينطور مىخواند: اشهد انك قتلت و ظلمت و غصبت كه به صورت معلوم خواند يعنى تو كشتى و ستم كردى و غصب كردى روشن است كه اگر به همين صورت نا صحيح اين دعا شنيده شود و بر آن قضاوت شود، حكم به ارتداد و تعزير او مىشود و حال آنكه هيچكس چنين نگفت. پس همين دلالت دارد كه ؛ به ظاهر لفظ وى، در صورتى كه مقصودش، غير آن باشد توجه نمى شود.و نيز فقها كه در جاتشان عالى باد اتفاق كردند كه: اگر كسى ديگرى را به لفظى قذف كند كه در عرف گوينده قذف نيست، او قذف نكرده است و عقوبتش متوجه او نيست، گرچه اين لفظ در عرف ديگران قذف باشد. پس معلوم شد كه اعراب و تلفظ صحيح الفاظ در دعا، شرط اجابت در مثوبت نيست، بلكه شرط تمام فضيلت و كمال منزلت و علو مرتبت است. بنابراين وجه درست سخن امام جواد عليه السلام كه فرمود: و دعائه الله من حيث لا يلحن و دعايش به دليل اينكه غلط نيست: اين است كه اين كلام در مدح اديب نحوى است، زيرا وقتى دعا درست باشد، به وضوح، بر معناى مقصود دلالت دارد. و الفاظى كه به روشنى مقاصد خود را بيان كنند بهتر از الفاظى هستند كه با شرح و تاويل مقصود را بيان كنند، بهمين خاطر حقيقت بهتر از مجاز (7) و كلام روشن تر از كلام مجمل و ناروشن است.ونيز دعاى صحيح فصيح تر و فصاحت در دعا مقصود است، مخصوصا اگر دعااز ائمه اطهار عليهم السلام منقول باشد كه در اين صورت زبان آورى ائمه را مىرساند و در دعا اظهار فضيلت معصوم هم مىشود.و همچنين وقتى لفظ صحيح ادا شود، شنونده اديب از آن منزجر نمى شود، زيرا اديب نحوى اگر كلامى را، نا صحيح بشنود طبيعتش از آن منزجر مىشود و چه بسا ا زآن متالم و دردمند مىشود. اعمش (اديب) مردى را ديد كه سخن مىگويد، ولى جملاتش نادرست است گفت: اين كيست كه سخن مىگويد و قلبم از آن متالم مىشود. و نقل شده كه مردى به ديگرى گفت: آيا اين لباس را مىفروشى؟ در جواب گفت: نه خدا تو را عافيت دهد. آن مرد گفت: به خدا قسم اگر مىدانستى چه مىگويى! اينگونه بگو: وخداى، تو را عافيت دهد.وروايت شده كه مردى در پاسخ سؤال بعضى از بزرگان كه از او چيزى را پرسيده بود گفت: نه و خداى، عمر طولانى به تو دهاد! آن بزرگ گفت: من جايگاه واوى را بهتر از جايگاه اين واو نديدم.ومعناى گفتار امام كه فرمود: دعاى ناصحيح به سوى خدا نمى رود آنست كه: ناصحيح به سوى خدا نمى رود، بطورى كه اگر دعاى ناصحيح معناى مقصود را تغيير دهد، ملايكه حافظ دعا، شهادت به دعاى ناصحيح دهند و به همان صورت نادرست ثواب داده شود بلكه ثواب و پاداش، به مقصود و مراد از دعا تعلق ميگيرد.روايت محمد بن يعقوب از على بن ابراهيم از پدرش از نوفلى از سكونى از امام صادق عليه السلام آن را تاييد مىكند آن حضرت از پيامبر اكرم نقل فرمود كه پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: مرد عجمى از امت من بازبان عجمى قرآن مىخواند ولى ملايكه به صورت عربى آنرا بالا مىبرند. علاوه آنكه مادر دعاهاى اهل بيت عليهم السلام الفاظى را مىيابيم كه معانى شان را نمى دانيم. و آن الفاظ فراوان است از آن جمله اسمها و قسمها و اغراض و حاجات و فوايد و خواسته هايى در آن دعاها آمده است، كه ما خدا را به آن اسما قسم مىدهيم، و از او آن اشيا را مىخواهيم، در حالى كه هيچكدام از آنها را نمى دانيم، و هيچكس نگفت: اين چنين دعا در صورتى كه معرب (وصحيح و رسا) نباشد مردود است. علاوه آنكه بى سواد، معانى الفاظ ناصحيح را، كه آشنا به تفسير آن است، بهتر از اديب نحوى مىداند، كه دعاهاى عربى را مىخواند، و با تفسير و لغات آن آشنايى ندارد، بلكه تنها اعراب آن را مىداند پس خداوند به اندازه قصد ونيت ثواب مىدهد، چون كه پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود، الاعمال بالنيات: جزاى اعمال به خاطر نيت هاى آن است و فرمود: نيه المومن خير من عمله: نيت مومن بهتر از عملش است. و اين روايت صريح در اين باب است، زيرا پاداش بر نيت تعلق گرفته است پس دعا كننده از آن منفعت برده است و اگر جزا برعمل ظاهرى (لفظ ناصحيح) باشد دعا كننده هلاك شده است. دليل ديگر قول پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم : كه فرمود: سين بلال در نزد خداشين است.(توضيح آنكه بلال در اذان اشهد ان لااله الا الله را اسهد مىگفت).مردى خدمت امير المومنين عليه السلام رسيد، عرضه داشت: اى اميرالمؤمنين بلال امروز با فلانى گفتگو و مناظره مىكرد، و با الفاظ ناصحيح مطالبش را بيان مىكرد، وفلانى درست سخن مىگفت و از گفتار بلال مىخنديد.امير المومنين عليه السلام فرمود: اى بنده خدا صحت كلام و درستى سخن، براى درستى اعمال و تهذيب آن است، صحت كلام فلانى ودرستى سخنش در صورتى كه اعمالش نادرست و قبيح باشد، براى او چه نفعى دارد؟ و نادرستى الفاظ بلال، درصورتى كه كارهايش به نحو احسن درست و پاكيزه باشد چه ضررى به حال بلال دارد، پس از اين حديث ثابت شد كه نادرستى گاهى نادرستى عمل است چنانكه الفاظ هم نادرست مىشود، بنابراين ضرر به دليل نادرستى در عمل دامنگير او ميشود، نه به خاطر آنكه الفاظش نادرست است. ومراد از روايت دوم نادرستى در (نقل) احكام است و اين معنا مثل گفتار پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم است كه فرمود: خدا رحمت كند كسى را كه گفتار من را بشنود و آنرا بفهمد و همانطور كه آنرا شنيده، به ديگران، برساند، زيرا چه بسا كسى كه (لفظ) دانشى را حمل مىكند، ولى داناى به آن نيست. و همين معنا مضمون گفتار امام صادق عليه السلام است كه فرمود: وقتى از ما روايت كرديد پس آنرا درست و صحيح تلفظ كنيد، زيرا احكام با تغيير اعراب كلام دگرگون مىشود آيا اين گفتار پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم را نمى بينى كه وقتى از آن حضرت در مورد ذبح شتر ماده و گاو و گوسفندى كه در شكم آنان (جنين) بود سئوال شد كه آيا ماجنين را بياندازيم و يا بخوريم؟ پيامبر صلّى الله عليه وآله فرمود: اگر خواستيد، جنين را بخوريد زيرا تذكيه جنين، تذكيه مادر اوست فان ذكاة الجنين ذكاة امة.بعضى ذكاة دوم را مرفوع خواندند. معناى روايت در اين صورت اين است كه تذكيه مادر كفايت از تذكيه جنين مىنمايد و بعضى ذكاة دوم را منصوب خواندند، دراين صورت معنا اينطور مىشود: تذكيه جنين مثل تذكيه مادر اوست، بنابر اين بايدجنين را على حده ذبح كرد و تذكيه مادر گوشت جنين را حلال نمى كند. اين مطلب را به درستى بفهم، زيرا مطلبى عميق و دقيق است.
اشكال
دعا با قضا و قدر الهى منافات داردخالق سبحان كارى را بر خلاف مقتضاى حكمت انجام نمى دهد او كسى است كه وسايل، حكمت او را دگرگون نمى كنند. بنابراين اگر كارى برخلاف مصلحت باشد، حتى اگر بنده براى انجامش دعا كند، انجامش نمى دهد، و اگر بر طبق مصلحت باشد، خدا انجامش مىدهد حتى اگر بنده دعا نكند، زيرا خداى تعالى به رحمت و احسان انسان را پديد آورده و خلق كرده است پس معناى دعا در صورتى كه فايده اى نداشته باشد چيست؟ (پاسخ اشكال): از چند راه پاسخ آن را مىدهيم: نخست آنكه دور نيست كه انجام مسئول انسان بعد از دعا مصلحت باشد و قبل از آن مصلحت نباشد.و امام صادق عليه السلام در سخنش به ميسر بن عبد العزيز به همين مطلب تنبيه فرمود: اين ميسر! خداى را بخوان و نگو: كار تقدير(8) پايان پذيرفت، زيرا در نزد خداى منزلتى بزرگ موجود است كه انسان بدون دعا به آن نمى رسد. و اگر بنده اى لب به دعا باز نكند و از خداى چيزى را نطلبد، خداى تعالى به او چيزى نمى دهد، پس ازخداى بخواه خداى به تو مىدهد. اى ميسر! هيچ درى دق الباب نشود جز آنكه بزودى گشوده شود.وعمرو بن جميع از امام صادق عليه السلام روايت كرد: كسى كه فضل خدا و روزيش را زا خدا نخواهد نيازمند مىشود.و از على عليه السلام روايت شده: چنين نيست كه خداى تعالى باب دعا را باز كند ولى در اجابت را ببندد. وفرمود، هر كس موفق به دعا شود از اجابت محروم نمى ماند.دوم: دعا خود عبادت است كه بندگان خدا، خداى را به آن عبادت مىكنند، زيرا در دعا اظهار خشوع و نياز وجود دارد و اين خود، مطلوب خداى عزوجل، از بندگان است. خداى تعالى فرمود: و ما خلقت الجن والانس الا ليعبدون (11)جن و انس را خلق نكرديم جز آنكه وى را عبادت كنند. و عبادت در لغت به معناى ذلت و خوارى است گفته مىشود: طريق معبد: يعنى راه خوار شده و هموار: يعنى راهى كه زياد عبور و مرور در آن واقع شده است، و در اصطلاح: نهايت ذلت و خشوع در مقابل معبود را، عبادت گويند.و از پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم آمده است كه فرمود: دعا مغز عبادت است. و يكى از مواعظ خداى تعالى به حضرت عيسى عليه السلام اين است كه: اى عيسى! قلبت را براى من خوار كن! در خلوتها مرا بسيار ياد كن! و بدانكه رضايت من دردم تكانى و تبصيص و اظهار ذلت است، و در اين حال زنده باش! ومرده نباش!سوم: روايت شده است كه دعاى مؤمن بر عمل او افزوده مىشود، و در آخرت براى آن ثواب داده مىشود، چنانكه بر عملش به او ثواب دهند.چهارم: اگر اجابت مصلحت باشد و مصلحت در تعجيل آن باشد، عجله خواهد شد و اگر مصلحت مقتضى تاخير در اجابت باشد تاخير خواهد شد. در اين صورت فايده دعا، علاوه بر وصول به مقصود، دريافت اجر صبر در اين مدت نيز مىباشد. و اگر دعا هيچگاه به مصلحت بنده نباشد، و در اجابت مفسده باشد به دعا ثواب تعلق مىگيرد. يا آنكه حادثه اى همانند آن از او دور مىشود.روايت ابو سعيد بر اين مطلب دلالت دارد:ابو سعيد خدرى، گويد: رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود هيچ مؤمنى نيست، كه خداى سبحان را به دعايى خواند، كه آن دعا مشتمل بر قطع رحم و گناه نبود، جز آنكه خداى تعالى در مقابل آن دعا به مؤمن سه خصلت دهد يا (1)آنكه دعاى او را به سرعت اجابت كرد(2) يا آنكه براى او ذخيره كند.(3) يا آنكه بدى همانند آن دعا را از او دور كند. عرضه داشتند اى رسول خدا! بنابراين ما زياد دعا كنيم؟ فرمود: خداى تعالى فرمود: كه زياد دعا كن! و در روايت انس بن مالك آمده: كه حضرت سه مرتبه فرمود: زياد دعا كن و طولانى نما! و از اميرالمومنين عليه السلام نقل شده است كه فرمود: گاهى اجبت دعاى بنده اى به تاخير مىافتد، تا آنكه اجر دعا كننده، بزرگ گردد و عطاى اميدوار بسيار شود.پنجم: گاهى اجابت بنده اى به تاخير مىافتد چون بنده اى شايسته است و در نزد (1) خداى جايگاهى بزرگ دارد و علت تاخير اجابت آن است كه خداى تعالى دوست دارد صداى او را بشنود(12)از جابر بن عبد الله روايت شده كه پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: بنده اى خداى رامى خواند و خدايش او را دوست دارد پس به جبرئيل مىگويد حاجت اين بنده را برآور ولى به تاخير بياندازد زيرا دوست دارم هميشه صدايش را بشنوم، و بنده اى خداى را مىخواند، و خداى تعالى او را دشمن دارد، بنابراين به جبرئيل مىفرمايد: اى جبرئيل! حاجت اين بنده مرا به عجله برآور زيرا از صدايش بدم مىآيد.