نفس شفاعت هيچكس را قبول نمى كند
دانشمندى مىگويد: نفس شفاعت هيچكس را قبول نمى كند. از بدى نفس و نادانيش آنكه وقتى به معصيتى همت گمارد يا در شهوتى افتد اگر خداى تعالى را شفيع نمايى و سپس پيامبرش و جميع انبيا و كتابهاى خدا و همه ملايكه مقرب را به شفاعت بياورى و مرگ و قبر و قيامت و بهشت و آتش را براى وى سان دهى نمى توانى او را لگام زنى و آرام مىشود و شهوتش را ترك مىكند تا آنكه بر تو واضح شود كه او پست و نادان است تو را سفارش مىكنم كه هرگز از نفس به چشم بهم زدنى غافل نشوى! زيرا نفس چنانكه خالق وى فرمود ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربى (173) و همين آگاهى براى عاقل كافى است. پس به تقوا لگامش زن و افسار اميد را بر او بزن و با تازيانه ترس او را بران! ولى تقوا براى سركشى نكردن و نرميدن نياز است، ولى ترس به دو دليل است:اول: نفس از معاصى بازداشته شود، زيرا بسيار به بدى امر مىكند و بسيار ميل به شر دارد و از آن جز با ترس شديد و تهديد باز نمى گردد.دوم: براى اينكه از طاعت به خود عجب راه ندهد و عجب از مهلكات است، بلكه بواسطه مذمت و عيب گيرى و ياد آورى گناهان و خطاها كه باعث خوارى و آتش مىشود او را افسار بزنى.و اما اميدوارى به دو دليل لازم است.اول: براى اينكه انگيزه بر طاعت پيدا كند، زيرا اعمال خير سنگين است و شيطان جلوى آن را مىگيرد و نفس هم به كسالت و بيكارى و بطالت تمايل دارد.دوم: اميد به اين خاطر كه كشيدن مشقت ها وسختيهاى طاعات آسان گردد، زيرا كسى كه بداند چه مىخواهد بر او خرج كردن آسان مىشود آيا نمى بينى خواهان عسل هرگز در نيش زنبور فكر نمى كند، چون ياد شيرينى عسل مىكند. وكارگر در طول روز به زحمت شديد كار مىكند و از آن لذت مىبرد به اميد اينكه اجرت بگيرد. و كشاورز در سختى گرما و سرما، كار و كوشش در طول سال را به خاطر دسترسى به خرمن تحمل مىكند، بنابراين اى آگاه! به نهايت بكوش و بر درد و رنج صبر نما!
ما ضر من كانت الفردوس مسكنه
تراه يمشى كئيبا خائفا و جلا
الى المساجد يمشى بين اطمار
ماذا تحمل من يوس و افتقار
الى المساجد يمشى بين اطمار
الى المساجد يمشى بين اطمار