اگر گريه ات نمى آيد خود را به گريه بزن، زيرا امام صادق عليه السلام فرمود: اگر گريه ات نمى آيد خودت را به گريه برن، و از سعيد بن يسار گفت: به امام صادق عليه السلام عرضه داشتم: آيا در دعا خودم را به گريه بزنم ولى گريه حقيقى نباشد؟ فرمود: بله گر چه به اندازه سر مگسى باشد. و ابى حمزه از امام صادق روايت كه امام صادق عليه السلام به ابو بصير فرمود: اگر از امرى مىترسى و يا حاجتى مىخواهى پس شروع به تمجيد و ثناى الهى كن! چنانكه او سزاوارش است و بر پيامبر و آلش درود بفرست، و خود را به گريه بيانداز، گرچه مثل سر مگسى باشد زيرا پدرم مىفرمود: نزديكترين حالت بنده به خدا گريه در حال سجده است. و از آن حضرت است كه گريه ات نمى آيد خودت را به گريه بيانداز اگر به اندازه سر سوزنى از تو اشك خارج شده پس خوشا به حالت.
نصيحت
اگر موفق به دعا شدى ولى چشمان تو براى گريه تو را مساعدت نمى كنند ولى براى آمادگى براى ريزش اشك ياد گناهان بزرگ و رسواييهاى آن در روز قيامت و ترس مردم از ملك علام نما و تصور كن آنچه بر خلايق فرود مىآيد در حاليكه زبان ها نالان شده بانگها خاموش شده و در ميان اعضاى بدن قرار گرفتى كه شاهدند و گفتگو مىكنند و به حدى خلايق ازدحام كرده اند كه عرق (چون دريايى) ايشان را لگام زده و تا بناگوش رسيده روزى، كه نهانها اشخاص آشكار مىشود و پنهانيهاى ايشان روشن مىشود و عداوتها كشف مىگردد و كسى حال نظر والتفات ندارد.رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم فرمود: در روز قيامت مردم پابرهنه و عريان ازدحام مىكنند عرق ايشان را لگام زده و به بناگوش رسيده است. سوده همسر رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم گفت: واى بر ما عده اى به عده ديگر نگاه كنند. حضرت فرمودمردم مشغولتر از آن هستند كه نگاه كنند لكل امرء منهم يومئذ شان يغنيه (93)هر كس در آنروز در مصيبتى گرفتار است كه، دل مشغول آنست. چگونه توانايى نگاه دارد در صورتى كه عده اى برصورتشان كشانده مىشوند و عده اى بر شكمشان راه مىروند و عده بسان مورچگان زير قدمها له مىشوند و عده اى بر لبه آتش تا بهنگام تمام شدن حساب مردم به دار آويخته شده اند و عده اى مار در گردن ايشان حلقه زده است و تا بهنگام پايان حسابرسى ايشان را نيش مىزنند و عده اى گرفتار حيوانات سم دارند كه ايشان را لگذ مىزنند و عده اى مبتلا به حيوانات شاخدارند كه ايشان را شاخ مىزنند و با پاهايشان ايشان را لگد مىكنند. و به حال مردم در آنروز و قبل و بعدش فكر كن كه علت آن شقاوت و يا سعادت است. در اين صورت علت ترس و انگيزه گريه و رقت و اخلاص قلب در تو پيدا مىشود آنگاه فرصت دعا پيش مىآيد از آن فرصت استفاده كن و بدان كه اين لحظه بهترين لحظات و گرانمايه ترين حالات عمر است و در اين حالت به خداى جليل متوجه شو و از طلب آرزوها بپرهيز و متعرض سئوال اينگونه امور نشو و اگر از او چيزى درخواست مىكنى در خواست و طلب تو روى آورى هميشگى حق سبحانه بر تو وروى آوردن تو بر او باشد و مراعات ادب را در پيشگاه حق سبحانه درخواست كن و چيزى سئوال كن كه خوبيش بماند و وبال آن گردن تو را نگيرد، ولى مال نه براى تو باقى مىماند و نه تو براى آن باقى مىمانى!
آگاهى
بدان كه گريه از گناهان و فرياد و زارى به حق تعالى صفاتى دوست داشتنى هستند ولى بدون كناره گيرى از گناهان و توبه از آنها مفيد نيست. سيد العابدين على بن الحسين عليه السلام فرمود: گريه اى كه در آن اشك باشد ولى همراه ورع و پرهيزكارى نباشد كه جلوى معاصى را بگيرد، گريه ترس از خدا نيست، و اين ترس كاذبى است. از پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم روايت شه است كه حضرت موسى عليه السلام به يكى از اصحابش در حال سجده گذشت، كارش راانجام داد و برگشت، باز هم او را در حال سجده ديد. حضرت موسى عليه السلام فرمود: اگر حاجت تو در دست من بود آنرا روا مىكردم. خداى تعالى به او وحى فرمود: اى موسى! اگر آنقدر سجده كند كه گردنش قطع شود مگر از آنچه مورد خشم من است به سوى آنچه كه مورد رضايت من است برگردد.وروايت از راه ديگر وارد شده كه موسى باز مردى گريان گذشت. سپس برگشت باز او داشت گريه مىكرد فرمود خدايا! بنده تو از ترس تو گريه ميكند. فرمود: اى موسى اگر مغز سرش با اشك چشمانش فرود آيد من او را نمى آمرزم زيرا او دنيا را دوست دارد.و از جمله وحى هايى كه به موسى عليه السلام شده: اى موسى! با قلب پاك و زبان راستگو مرا بخوان و از اميرالمونين روايش شده كه فرمود: دعا كليد سعادت و گردنبند رستگارى است، و بهترين دعا آن است كه از سينه پاك و قلب پرهيزگار صادر شود و مناجات علت نجات است و اخلاص علت خلاص است وقتى ناله و آه زياد شد خداى تعالى پناهگاه است.
امر يازدهم
اقرار به گناهان قبل از درخواست از خدا لازم است چون مشتمل بر انقطاع و پناه بردن به خدا و پست كردن نفس است. و هر كس خود را پست نمايد وتواضع كند خداى تعالى او را بلند مىكند و خداى تعالى در نزد دلشكستگان جاى دارد. روايت شده است كه عابدى هفتاد سال روزها روزه مىداشت و شبها به عبادت صبح مىكرد و سپس از خداى تعالى حاجتى را در خواست كرد حاجت او بر آورده نشد. پس به خود روى آورد و گفت: اى نفس به خاطر تو خدا حاجت مرا نداد اگر در تو خيرى مىبود حاجت تو را به تو مىدادند خداى تعالى فرشته اى را به سوى او فرستاد و گفت اى فرزند آدم! اين لحظه كه نفست را كوچك شمردى در نزد من بهتر از عبادت هاى گذشته ات مىباشد و از امام باقر عليه السلام آمده است، كه فرمود: خداى تعالى به موسى وحى فرمود: آيا مىدانى چرا من تو را براى گفتگو برگيزدم؟ عرضه داشت پروردگارا! خير!فرمود: اى موسى! من بندگانم را زير و رو كردم هيچكس را بسان تو خوارتر براى خودم نديدم تو وقتى نماز مىگزارى، صورتت را بر خاك مىگذارى. و در روايت ديگر: من بندگانم را زيرورو كردم كسى را خوارنفس تر از تو پيش خودم نديدم پس دوست داشتم كه تو را بين خلايق بالا ببرم. وروايت شده است كه خداى سبحان به حضرت موسى عليه السلام وحى كرد كه براى مناجات من بالاى كوه برو و چندين كوه در آنجا وجود داشت. هر كدام خود را بلندتر ميشمرد و اميد داشت كه حضرت موسى بالاى او رود. جز كوهى كوچك كه خود را كوچك شمرد و گفت من كوچكتر از آنم كه پيامبر خدا براى مناجات با رب العالمين بر بالاى من رود. پس خداى تعالى به موسى وحى فرمود كه به همين كوه كوچك بالا رود، زيرا او براى خود اهميتى قائل نيست.از پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم روايت شده كه سه چيز است كه خداى تعالى جز خوبى در مورد آنها اراده ى ندارد: تواضع و خود را پست شمردن كه خداى تعالى اراده اى جز بزرگ نمودن او ندارد و خوار داشتن نفس كه خداى تعالى جز عزت براى او اراده اى نكرده است. و پرهيزگارى و خداى جز غنا براى اواراده نكرده است و نيز روايت شده است كه در فرو گذاشتن نفس و شكستن و خشمگين كردن آن رضايت حق سبحانه است. از جمله چيزهايى كه خداى تعالى به حضرت داوود وحى فرمود: اى داوود! من پنج چيز را در پنج چيز ديگر گذاشتم و مردم در پنج چيز غير آندو مىجويند و آنرا نمى يابند. علم را در گرسنگى و تلاش نهادم و ايشان در سيرى و راحت مىجويند پس عزت را نمى يابند و بى نيازى را در قناعت نهادم و ايشان در زيادى مال مىجويند و نمى يابند ورضاى خويش را در خشم نهادم و ايشان در خشنودى نفس مىجويند و آنر نمى يابند و راحت را در بهشت گذاشتم و ايشان در دنيا مىجويند و نمى يابند.