بدان كه غير اين اقسام سه گانه ذكر، قسم چهارمى نيز موجود است كه افضل از همه اينهاست و آن ياد خدا به هنگام برخورد با اوامر و نواهى اوست كه امر را انجام دهد و نهى را به خاطر ترس از خدا و مراقبت او ترك كند. و ابو عبيده خزاعى از امام صادق عليه السلام روايت كرد كه آن حضرت عليه السلام فرمود: آيا تو را خبر ندهم به مشكلترين تكليفى كه خدا واجب كرده است؟ پاسخ داد: بله سپس فرمود: مشكلترين تكليفى كه خدا واجب كرده است رعايت انصاف بامردم و كمك و يارى به برادر مسلمان و ياد زياد خداست، اما مقصود از ياد خدا گفتن: سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اكبر نيست گرچه اين هم ياد خداست ؛بلكه مقصودم ياد آورى خدا به هنگام برخورد با حلالها و حرامهاى الهى است كه اگر به طاعتى برسد به آن عمل مىكند و اگر به معصيتى برسد آن را ترك مىنمايد. نظير اين حديث گفتار جد بزرگوار آن حضرت سيد المرسلين است كه فرمود: هر كس طاعت خداى كند خداى تعالى را بسيار ذكر كرده است اگر چه نمازها و روزه و تلاوت قرآن او اندك باشد. بنابراين حديث نبوى، طاعت خدا راذكر كثير قرار داده است، با آنكه نماز و روزه و تلاوت قرآن شخص اندك است.مثل اين سخن حديث پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم است كه فرمود: خداى جل و علا مىفرمايد: من هر سخن حكمت آميزى را قبول نمى كنم در صورتى كه مقصود گوينده هواى نفسانى باشد و اگر هدف و خواسته بنده محبت و رضايت من بوده باشد سكوت او را حمد و به عنوان وقار قرار مىدهم گرچه سخن نگفته باشد. پس بنگر چگونه مدار قبولى و ثواب بر عمل بر امور باطنى گذاشته شده است كه آيا در قلب ذكر خدا و آرامش به حق و مراقب او موجود است يا خير؟ و هر سخنى از بنده مورد قبول قرار نمى گيرد، بلكه هر سخنى كه از قلب برخاسته باشد و ميل به خداى سبحان داشته باشد و اوامر خداى را اطاعت كند و از خشم او پرهيز كند با چنين اوصافى سكوتش را حمد قرار مىدهيم و اين نظير گفتار آن حضرت است كه فرمود: گرچه نمازش اندك باشد و نزديك به اين گفتار گفتار آن حضرت است كه دعا با نيكوكارى بسان نمك در طعام است پس كم دعا با افعال خير كافى است