گرفتارى محمد بن عجلان - آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز با ترجمه عدة الداعی و نجاح الساعی ابن فهد حلی (ره) همراه با شرح اسماء الله نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز با ترجمه عدة الداعی و نجاح الساعی ابن فهد حلی (ره) همراه با شرح اسماء الله - نسخه متنی

احمد بن محمد ابن فهد حلی؛ ترجمه: محمدحسین نائیجی نوری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گرفتارى محمد بن عجلان

هنگامى كه حوادث روزگار او را دردمند ساخته بود گفت: سخت نيازمند شدم و در تنگنا افتادم دوستى در اين تنگنا نداشتم كه وقرضى سنگين بر شانه ام سنگينى مىكرد كه طلب كار در مطالبه آن اصرار مىورزيد. به خاطر آشنايى كه با حسن بن زيد كه آنروز امير مدينه بود داشتم به طرف خانه اش راه افتادم پسر داييم محمد بن عبدالله بن على بن الحسين مطلب را متوجه شد و بين من و او از قديم آشنايى بود مرا در راه ملاقات كرد و دستم را گرفت و گفت: حال و روز تو را فهميدم به نظر تو چه كسى نياز تو را برطرف مىكند گفتم حسن بن زيد گفت: بنابراين نياز تو برآورده نمى شود و رفتن به در خانه اش كمكى به حال تو نمى كند ولى برو به طرف خانه كسى كه قدرت برآورده كردن نيازت را دارد و بخشنده ترين مردم است و آنچه را كه از حسن بن زيد انتظار دارى از او بخواه زيرا من از پسر عمويم جعفر بن محمد شنيدم كه از پدرش و او از جدش و او از پدرش حسين بن على واو از پدرش على بن ابى طالب عليه السلام و آنحضرت از پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم روايت كرد و فرمود: از جمله وحى هايى كه خداى تعالى به يكى از پيامبرانش فرمود اين بود كه قسم به عزت و جلالم! آرزوى هر آرزو كننده به غير خودم را قطع مىكنم به اينكه او را مايوس كنم و او را پيش مردم لباس خوارى بپوشانم و از گشايش و فضل خود دورش نمايم. آيا بنده ام غير مرا در سختيها اميد دارد در صورتيكه سختيها در دست من است و آيا اميد به غير من دارد در حاليكه من بى نياز وجوادم وكليدهاى درهاى بسته شده در دست من است و درم براى دعا كننده ها باز است. ايا نفهميديد كه براى هر كسى حادثه اى اتفاق افتد جز من كسى نمى تواند او را برطرف سازد پس چگونه او را مىبينم كه اميد به ديگران بسته و از من رويگردان شده در صورتيكه آنچه را كه از من خواست خود بخود و با جود و كرم خود به او بخشيدم و اكنون از من رويگردان شده است و در سختى اش از غير من درخواست مىكند در صورتيكه من خدايى هستم كه قبل از درخواست مىبخشم آيا از من بخواهند و من نبخشم؟ چنين تصورى محال است آيا جود و كرم از من نيست؟ آيا دنيا و آخرت در دست من نيست؟ اگر اهل هفت آسمان و زمين همه از من بخواهند و همه در خواست هايشان را به ايشان بدهم، از ملك من به اندازه پر پشه اى كم مىشود؟ چگونه دارايى كه من قيم آن هستم كم شود. پس واى واى به حال كسى كه مرا عصيان كند و نترسد. پس به او گفتم: اى فرزند رسول خدا صلّى الله عليه وآله وسلّم ! حديث را براى من تكرار نما بخوان! سه بار خواند. پس گفتم به خدا قسم بعد از اين هر گز از كسى جز او نخواهم! اندكى نگذشت كه خداى تعالى روزى مرا رسانيد.

از پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم آمده است كه فرمود: خداى عز و جل فرمود: هيچ مخلوقى نيست كه به مخلوقى غير از من تمسك جويد جز آنكه اسباب آسمانها و زمين را از او قطع كنم و اگر از من بخواهد به او نمى دهم و اگر مرا بخواند اجابتش نمى كنم و هيچ مخلوقى نيست كه به من تمسك كند نه به ديگران جز آنكه آسمانها و زمين را ضامن روزيش كنم و اگر مرا بخواند اجابتش كنم و اگر از من بخواهد به او ببخشم و اگر از من طلب استغفار كند از گناهانش در گذرم.

و از ابى محمد عسگرى عليه السلام آمده است كه فرمود: ماداميكه تحمل دارى از كسى چيزى نخواه زيرا هر روزى تازه اى دارد و بدان كه اصرار درخواسته ها ارزش آدمى را سلب مىكند و باعث سختى و رنج مىگردد صبر كن تا خداى تعالى براى تو درى را بگشايد كه ورود در آن راحت باشد، چه نزديك است كارگشايى از دردمند! و امنيت براى ترسان فرارى! چه بسا كه دگرگونى نوعى از، تاديب خدا باشد و بهره ورى داراى مراتبى است. به ميوه اى كه هنوز نرسيده عجله مكن! چيدن ميوه به هنگام رسيدن ممكن است. بدانكه مدبر تو از زمان شايسته به حال تو، از تو داناتر است پس در همه امورت به او اطمينان كن، حال و كارت خوب مىشود وقبل از وقت براى نيازهايت عجله مكن كه در اينصورت دل و جانت تنگ مىشود و نااميدى تو را د ربر مىگيرد. بدانكه حيا اندازه اى دارد اگر بييش از مقدار باشد اسراف است و دور انديشى مقدارى دارد اگر بيش از مقدارش باشد تهور است ؛با احتياطترين عاقلها، انسان گوشه گير و آرام و مطمئن است. و اگر اهل دنيا مىفهميدند دنيا خراب مىشد. به اين حديث و آداب فراوانى كه در آن است نگاه كن و همين حديث مشتمل بر دورى از دنيا نيز هست زيرا فرمود: اگر اهل دنيا مىفهميدند، دنيا خراب مىشد.زيرا اين مطلب دلالت مىكند كه عقل سالم اقتضا مىكند كه دنيا خراب بماند و اعتنايى به آن نشود و هر كس مقصودش دنيا باشد و آنرا آبادكند مىرساند كه عقل ندارد.

/ 165