مقدمه ى چهارم: - امام شناسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام شناسی - نسخه متنی

سیدمحمد کاظم مدرسی، احمد بهشتی، علیرضا سبحانی، اکبر اسدعلیزاده، سید مجتبی آقایی، علی اصغر فیضی پور، جعفر سبحانی، سیدمحمود مدنی، فاطمه علیپور، غلامحسین زینلی، علی زمانی قمشه ای، مسعود پور سید آقایی، مجید حیدری نیک، محمد رضا جباری، سامی بدری، علی اصغر رضوانی، جعفر خوشنویس، مرتضی نائینی، احمد عابدی، محمدجواد فاضل لنکرانی، رحیم کارگر، حبیب الله طاهری؛ ترجمه: عبدالله امینی؛ تقریرکننده: علی لاری؛ مصاحبه شونده: علی کورانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمه ى چهارم:

كسى حق ندارد در مقابل نصوصات، اجتهاد كند . پس اگر ادله، نص در ولادت امام مهدى (عج) و وجود آن حضرت است و سند نيز تمام بوده، بلكه متواتر است، كسى حق ندارد بگويد: من مجتهدم و حق دارم در روايات امام مهدى (عج) اجتهاد كنم; زيرا اين نوع اجتهاد از قبيل اجتهاد در مقابل نص است كه حكم به بطلان آن، در جاى خود مشخص شده است .

اقسام تواتر به اعتبار سعه و ضيق

بزرگان براى تواتر به اعتبار سعه و ضيق دايره ى آن، تقسيماتى دارند كه مناسب است به يكى از آن ها اشاره شود:

1- گاهى دايره ى تواتر، بسيار وسيع است مثل: تواتر در خبر وقوع جنگ جهانى اول و دوم .

2- گاهى دايره ى تواتر، ضيق تر از قسم اول است مثل: تواتر در واقعه ى قيام امام حسين عليه السلام در كربلا .

3- گاهى دايره ى تواتر، از قسم دوم نيز ضيق تر است مثل: تواتر در قواعد ادبيات عرب از لغت و صرف و نحو و اشتقاق و بلاغت و . . . ; زيرا همه ى متكلمين به لغت عربى، از تمام خصوصيات ادبيات عرب، مطلع نيستند و تنها علماى علم ادب هستند كه از خصايص اين علم اطلاع دقيق دارند، ولى ضيق اين دايره مانع از تحقق تواتر به حساب رياضى و عقلى در محدوده ى قسم سوم نيست .

با ذكر اين نكته روشن مى شود كه اشكال بعضى از مشككين مانند عبدالرسول لارى معروف به احمد الكاتب و ديگران كه مى خواهند از وقوع حيرت بعد از وفات امام حسن عسكرى عليه السلام در بين عده اى از شيعيان در مساله ى جانشينى آن حضرت و تفرق شيعه در امر حضرت مهدى (عج) به دسته هاى مختلف، سوء استفاده كرده و اين موضوع را مخالف و معارض با تواتر احاديث بدانند، شبهه ى سستى بيش نيست; زيرا همان طورى كه پيش تر آورديم و در جاى خود نيز به اثبات رسيده است، در تواتر خبر، تنها تحمل جماعتى از راويان در هر طبقه، كافى است و احتياجى به اطلاع تمام مت يا تمام طايفه يا تمام راويان ندارد .

بله نهايت چيزى را كه مى توان گفت اين كه، دايره ى اين تواتر وسيع و گسترده به نحو اول و دوم نيست، بلكه متوسط يا ضيق است و اين امر با حصول پايين ترين درجه ى تواتر به قانون رياضى و عقلى، هيچ منافاتى ندارد و اين اشتباه آشكارى است كه كسى گمان كند طبيعت تواتر تنها به يك قسم منطبق بوده و بيشتر از يك دايره شامل نمى شود .

4- شخص متتبع و محقق بعد از ملاحظه ى وضع سياسى عصر امام عسكرى عليه السلام و قبل و بعد از آن، اطمينان پيداكند كه يكى از عوامل جهالت راويان احاديث ولادت امام مهدى (عج) همان فشارهاى سياسى بوده است كه از طريق حاكمان ظلم و جور در آن زمان بر شيعيان وارد آمده بود . لذا بسيارى از راويان خود را با اسامى مستعار معرفى مى كردند تا شناخته نشوند . خصوصااين كه مى دانيم كه عده اى از كسانى كه د راوايل عصر غيبت از وضعيت خلف و جانشين امام عسكرى عليه السلام و ولادت او سؤال مى كردند، اشخاصى بودند كه از مناطق دور به سامرا وارد شده و چندان از خواص شيعيان و معروفين از اصحاب نبوده اند .

5- شخص متتبع با مراجعه به مجموعه ى احاديثى كه اشاره به ولادت امام مهدى (عج) دارد، به تعداد زيادى احاديث كه سندهاى آن ها، تام و صحيح است، دست پيدا مى كند كه مجموعه ى آن ها را مى توان در حد استفاضه دانست . ما در اين مقاله، به يكى از احاديثى كه دلالت بر ولادت امام مهدى (عج) داشته و از حيث سند به تعبير بزرگان، صحيحى اعلايى بوده و شيخ كلينى آن را با دو واسطه نقل مى كند، اشاره مى كنيم تا براى طالبين حق، راه گشا باشد . بقيه ى احاديث را مى توان در مجموعه كتاب هاى روايى جستجو كرد .

روى الكلينى بسند صحيح اعلائى عن محمد بن عبدالله و محمد بن يحيى جميعا عن عبدالله بن جعفر الحميرى قال: اجتمعت انا و الشيخ ابوعمرو عند احمد بن اسحاق فغمزنى احمد بن اسحاق ان اساله عن الخلف، فقلت له: يا اباعمرو انى اريد ان اسالك عن شيى ء و ما انا بشاك فيما اريد ان اسالك عنه فان اعتقادى و دينى ان الارض لاتخلو من حجة الا اذا كان قبل يوم القيامة باربعين يوما فاذا كان ذلك رفعت الحجة و اغلق باب التوبة، فلم يك ينفع نفسا ايمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت فى ايمانها خيرا فاولئك اشرار خلق الله عزوجل و هم الذين تقوم عليهم القيامة و لكنى احببت ان ازداد يقينا و ان ابراهيم عليه السلام سال ربه عزوجل ان يريه كيف يحيى الموتى؟ قال: اولم تؤمن؟ قال: بلى و لكن ليطمئن قلبى و قد اخبرنى ابوعلى احمد بن اسحاق عن ابى الحسن عليه السلام قال سالته و قلت من اعامل او عمن آخذ و قول من اقبل؟ فقال له: العمرى ثقتى فما ادى اليك عنى فعنى يؤدى و ما قال لك عنى فعنى يقول، فاسمع له و اطع، فانه الثقة المامون . و اخبرنى ابوعلى انه سال ابا محمد عليه السلام عن مثل ذلك فقال له: العمرى و ابنه ثقتان فما اديا اليك عنى فعنى يؤديان و ما قالا لك فعنى يقولان فاسمع لهما و اطعها فانهما الثقتان المامونان . فهذا قول امامين قد مضيا فيك .

قال: فخر ابو عمرو ساجدا و بكى . ثم قال: سل حاجتك . فقلت له: انت رايت الخلف من بعد ابى محمد (عج) ؟ فقال: اى والله و رقبة مثل ذا - و اوما بيده - فقلت له: فبقيت واحدة، فقال لى: هات . قلت: فالاسم؟ قال: محرم عليكم ان تسالوا عن ذلك و لا اقول هذا من عندى، فليس لى ان احلل و لا احرم، ولكن عنه عليه السلام فان الامر عند السلطان، ان ابامحمد مضى و لم يخلف ولدا، و قسم ميراثه و اخذه من لا حق له فيه و هو ذا، عياله يجولون ليس احد يجسر ان يتعرف اليهم او ينيلهم شيئا و اذا وقع الاسم وقع الطلب فاتقوا الله و امسكوا عن ذلك .

قال الكلينى . قدس سره و حدثنى شيخ من اصحابنا - ذهب عنى اسمه - ان اباعمرو سال عن احمد بن اسحاق عن مثل هذا فاجاب بمثل هذا . (12)

و رواه الصدوق قدس سره . ايضا بسند صحيح عن ابيه و محمد بن الحسن عن عبدالله بن الجعفر الحميرى . (13)

حميرى گويد: من و شيخ ابوعمرو (عثمان سعيد عمرى، نايب اول) رحمه الله نزد احمد ابن اسحاق گرد آمديم . احمد بن اسحاق به من اشاره كرد كه راجع به جانشين (امام حسن عسكرى عليه السلام) از شيخ بپرسم . من به او گفتم: اى اباعمرو! من مى خواهم از شما چيزى بپرسم كه نسبت به آن شك ندارم، زيرا اعتقاد و دين من اين است كه زمين هيچ گاه از حجت خالى نمى ماند، مگر 40 روز پيش از قيامت . چون آن روز برسد حجت برداشته و راه توبه بسته شود . آن گاه كسى كه از پيش، ايمان نياورده و يا در دوران ايمانش، كار خيرى نكرده، ايمان آوردنش سودى ندهد (14) ايشان بدترين مخلوق خداى عزوجل باشند و قيامت عليه ايشان برپا مى شود، ولى من دوست دارم كه يقينم افزوده گردد . همانا حضرت ابراهيم عليه السلام از پروردگار عزوجل درخواست كرد كه به او نشان دهد، چگونه مردگان را زنده مى كند . فرمود: مگر ايمان ندارى؟ عرض كرد: چرا، ولى براى اين كه دلم مطمئن شود .

(15) و ابوعلى احمد بن اسحاق به من خبر داد كه از حضرت هادى عليه السلام سؤال كردم: با كه معامله كنم (يا پرسيد احكام دينم را) از كه به دست آورم و سخن كه را بپذيرم؟ به او فرمود: عمرى مورد اعتماد من است، آن چه از جانب من به تو رساند، حقيقتا از من است و هر چه از جانب من به تو گويد، قول من است، از او بشنو و اطاعت كن; كه او مورد اعتماد و امين است . و نيز ابوعلى به من خبر داد كه او از حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام همين سؤال را كرده و او فرموده است: عمرى و پسرش (محمد بن عثمان، نايب دوم) مورد اعتماد هستند . هر چه از جانب من به تو برسانند، حقيقتا از جانب من رسانده اند و هر چه به تو بگويند از من گفته اند . از آن ها بشنو و اطاعت كن; كه هر دو مورد اعتماد و امين اند . اين سخن دو امام است كه درباره ى شما صادر شده است .

ابو عمرو به سجده افتاد و گريه كرد . آن گاه گفت: حاجتت را بپرس . گفتم: شما جانشين بعد از امام حسن عسكرى عليه السلام را ديده اى؟ گفت: آرى، به خدا! گردن او چنين بود و با دست اشاره كرد . گفتم: يك مساله ى ديگر باقى مانده است . گفت: بگو . گفتم: نامش چيست؟ گفت: نمى گويم; زيرا براى من روا نيست كه چيزى را حلال يا حرام كنم، بلكه سخن خود آن حضرت عليه السلام است; زيرا مطلب نزد سلطان (معتمد عباسى كه در 12 رجب 256 ه . خليفه شد) چنين وانمود شده كه امام حسن عسكرى عليه السلام وفات كرده و فرزندى از خود به جا نگذاشته است و ميراثش قسمت شده و كسى كه حق نداشته (جعفر كذاب)، آن را برده است و عيالش در به در شده اند و كسى جرات ندارد با آن ها آشنا شود يا چيزى به آن ها برساند . و چون اسمش در زبان ها بيافتد، تعقيبش مى كنند . از خدا بپرهيزيد و از اين موضوع دست نگه داريد .

كلينى گويد: شيخى از اصحاب ما (شيعيان) كه نامش از يادم رفته است، به من گفت: ابوعمرو از احمد بن اسحاق همين پرسش را كرد و او هم همين جواب را گفت .

در ضمن، لازم به تذكر است كه شيخ صدوق، قدس سره همين حديث را به سند صحيح از پدرش و محمد بن حسن از عبدالله بن جعفر حميرى نيز نقل كرده است .

/ 157