سیدمحمد کاظم مدرسی، احمد بهشتی، علیرضا سبحانی، اکبر اسدعلیزاده، سید مجتبی آقایی، علی اصغر فیضی پور، جعفر سبحانی، سیدمحمود مدنی، فاطمه علیپور، غلامحسین زینلی، علی زمانی قمشه ای، مسعود پور سید آقایی، مجید حیدری نیک، محمد رضا جباری، سامی بدری، علی اصغر رضوانی، جعفر خوشنویس، مرتضی نائینی، احمد عابدی، محمدجواد فاضل لنکرانی، رحیم کارگر، حبیب الله طاهری؛ ترجمه: عبدالله امینی؛ تقریرکننده: علی لاری؛ مصاحبه شونده: علی کورانی
در روايت آمده است كه: «و اما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا لهواه مطيعا لامرمولاه فللعوام ان يقلدوه » (8) . «توده مردم بايد از كسى اطاعت و تقليد كنند كه فقيهى خويشتن دار، نگهبان دين، مخالف هواى نفس و مطيع فرمان خدا باشد». ويژگيهايى كه در بالا ذكر شده، بالاتر از عدالت يا حسن ظاهرى است كه در امورى مانند شهادت و امامت جماعت و... كافى است. صاحب ويژگيهاى فوق، اگر معصوم نباشد، يك درجه پائين تر از معصوم و درجاتى بالاتر از عدالت است. عالم بى عمل و فقيه بى تقوا را در اسلام ارزشى نيست. خداوند به يكى از انبياءخود وحى كرد كه به آنهائى كه براى غير دين، تفقه مى كنند و براى غير عمل، يادمى گيرند و دنيا را براى غير آخرت مى جويند و در پوست ميشند و دل گرگ دارند. وزبانشان شيرين تر از عسل و اعمالشان تلخ تر از صبر است، بگويد كه: با من نيرنگ مى كنند و مرا به استهزاء گرفته اند. آنها را چنان گرفتار فتنه اى كنم كه خردمند را حيران كند (9) . و اما عدالت معمولى همان است كه رهبر عاليقدر اسلام درباره اش مى فرمايد: «من عامل الناس فلم يظلمهم و حدثهم فلم يكذبهم و وعدهم فلم يخلفهم فهو ممن كملت مروته و ظهرت عدالته و وجبت اخوته و حرمت غيبته » (10) . «هركس با مردم معامله كند و به آنها ستم روا ندارد و براى آنها حديث كند وبه آنها دروغ نگويد و آنها را وعده دهد و خلف وعده نكند، از كسانى است كه مروتش كامل و عدالتش ظاهر و برادريش واجب و غيبتش حرام است ».
دورنماى حكومت معصوم
ما نمى خواهيم و نبايد براى معصوم تعيين وظيفه كنيم.قطعا او در اعمال سياست و مديريت خود، افراد هم سنخ را جذب و غير هم سنخ رادفع مى كند. او هم جاذبه دارد و هم دافعه. خوبان و پرهيزكاران در حوزه جذب وانجذاب او قرار مى گيرند و بدان و بى تقواها از او دفع مى شوند. ولى در برابرقانون همگان يكسانند و هرگز تبعيضى اعمال نمى شود. و نااهلى بر مسند اهلى نمى نشيند. معصوم، نيكوكاران را تشويق و بدكاران را ملامت مى كند. اما هرگز حقى را از صاحب حقى سلب نمى كند و به غير صاحب حقى نمى دهد. هرچند گرفتن پوست جوى از دهان مورچه اى باشد (11) . دنيا در نظرش خوارتر از برگ نيم جويده اى است كه دردهان ملخى باشد (12) . فلسفه حكومتش همه اعتقادات و اخلاقيات و احكام شريعت است.او كسى را شايسته زمامدارى مى داند كه بخيل و جاهل و جفاكار و ترسو ورشوه خوار و تعطيل كننده سنت نباشد. چرا كه او بر ناموس و جان و مال و قوانين و پيشوائى مردم ولايت دارد و اگر بخيل باشد، بر جمع مال حريص است و اگر جاهل باشد، مردم را گمراه كند و اگر جفاكار باشد، مردم را مستاصل و پريشان سازدو اگر ترسو باشد، بر توانگران تكيه كند و مستمندان را مورد بى اعتنائى قراردهد و اگر رشوه خوار باشد، حقوق مردم را پايمال سازد و اگر تعطيل كننده سنت باشد، مردم را به بى دينى سوق دهد (13) . بهترين الگوى جذب وانجذاب و تعامل، درنظام امامت اميرالمومنين(ع) بود كه خود اسلام مجسم و نمونه كامل مسلمانى بود.در گفتار قواعد آن را به زيبائى بيان مى كرد و در كردار، بعد از پيامبرخدا(ص) از همه كاملتر بود. اين مساله مهم بود كه او عليرغم همه مشكلات ونامساعد بودن شرائط واوضاع و احوال و در وضعيت عصمت ناپذيرى جامعه، چندصباحى حكومت ظاهرى را بر عهده گرفت -گو اين كه در باطن، قائد و پيشواى ابدى امت بود- تا شيوه صحيح و خداپسندانه حكمرانى را به نمايش گذارد. زان به ظاهر كوشد اندر راه حكم تا اميران را نمايد راه و حكم تا بيارايد به هر تن جامه اى تا نويسد او به هركس نامه اى تا اميرى را دهد جان ديگر تا دهد نخل خلافت را ثمر ميرى او بينى اندر آن جهان فكرت پنهانيت گردد عيان حكومت او ميزان و معيار است. بشريت به هر درجه و مرتبه اى كه از لحاظ علمى وصنعتى نائل گردد، راهى جز پيروى از او در زمامدارى و حكومت ندارد. حكومتى كه در عمل، گفتار و كردار او را سرمشق قرار دهد، حكومت صالحه و دولت كريمه است. اگر پنج سال حكومت عدل على نبود، شايد بعضى فكر مى كردند كه آنچه دين خواسته، عملى نيست. يا اين كه دين برنامه اى عملى براى حكومت ندارد.