گفتار دوم: دلايل عقلى و نقلى عصمت امامان عليهم السلام - امام شناسی نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

امام شناسی - نسخه متنی

سیدمحمد کاظم مدرسی، احمد بهشتی، علیرضا سبحانی، اکبر اسدعلیزاده، سید مجتبی آقایی، علی اصغر فیضی پور، جعفر سبحانی، سیدمحمود مدنی، فاطمه علیپور، غلامحسین زینلی، علی زمانی قمشه ای، مسعود پور سید آقایی، مجید حیدری نیک، محمد رضا جباری، سامی بدری، علی اصغر رضوانی، جعفر خوشنویس، مرتضی نائینی، احمد عابدی، محمدجواد فاضل لنکرانی، رحیم کارگر، حبیب الله طاهری؛ ترجمه: عبدالله امینی؛ تقریرکننده: علی لاری؛ مصاحبه شونده: علی کورانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گفتار دوم: دلايل عقلى و نقلى عصمت امامان عليهم السلام

دلايل عقلى

چنان كه قبلا اشاره شد از جمله مسائلى كه در كتاب «بسط تجربه نبوى » مورد غفلت نويسنده كتاب مذكور قرار گرفته بود عصمت امامان است. در اين قسمت به طور مفصل به دلايل عقلى و نقلى عصمت مى پردازيم تا بدين وسيله ثابت كنيم كه امام، معصوم از هر گونه خطا و نسيان بوده و امرش بدون چون و چرا مطاع و هرگز قابل نقد و رد نيست.

انديشمندان شيعه در اثبات عصمت امامان عليهم السلام دلايل گوناگونى ارائه نموده اند. (18) كه تبيين آنها نيازمند فرصتى بيشتر و كتابى پرحجم و مستقل است چنان كه علامه حلى با شرح و بسط اين دلايل بيش از هزار نكته در اين باره بيان كرده است. (19)

1- امتناع تسلسل:

امام بايد معصوم باشد; زيرا در غير اين صورت تسلسل لازم مى آيد; يعنى عدد امامان نامتناهى مى شود; چون از جمله اهداف وجود امام، منع ستمگران از ستمگرى و گرفتن حق مظلوم از ظالم است پس اگر امام، معصوم نباشد ممكن ست خود او در حق كسى ظلم كند و مظلوم براى گرفتن داد خود از او به امام عادل و معصوم ديگرى محتاج باشد و اگر اين امام هم داراى عصمت نباشد آنچه گفته شده در باره اين شخص نيز مطرح خواهد بود و جامعه بشرى به امام ديگرى نيازمند خواهد شد و اگر او نيز معصوم نباشد تسلسل لازم مى آيد و اين محال است. (20)

2- قاعده نقض غرض:

اگر امام معصوم نباشد فوائدى كه بر وجود او مترتب است تحقق نمى يابد و غرض و مقصودى كه موجب نصب امام عليه السلام است حاصل نمى شود در حاليكه نقض غرض بر خداوند حكيم مستلزم جهل و يا عجز او مى شود و اين محال است; زيرا جهل و عجز در ساحت قدس واجب الوجود راه ندارد.

توضيح اينكه: غرض از وجود امام حفظ شريعت و احكام آن و تكامل بشر به فضايل نفسانى و ملكات انسانى و راهنمايى آنان به طريق صواب و راه معرفت و خداشناسى و آنچه لازمه سعادت دنيا و آخرت او است مى باشد; اگر امام، معصوم نباشد و احتمال فراموشى، اشتباه، كار ناپسند و معصيت در باره او برود اطمينان به طور كامل از او سلب شده باعث آلودگى ديگران مى شود; زيرا اگر سرپرست و رئيس قومى مرتكب گناه و معصيت شود جرات زيردستان در انجام همان كردار، زياد مى شود و آن را عذر خود مى شمارند; اهل فسق و فجور نيز بى مهابا بيش از پيش جامعه را ناامن مى سازند. بنابراين، مقصود خداوند عالم از نصب امام حاصل نمى شود و چون جهل و عجز در باره حق جل و علا راه ندارد نقض غرض نيز بر او محال است; از اين رو لازم است امام از گناه و نسيان و اشتباه مبرا بوده و معصوم باشد. (21)

3- اگر امام و ولى، معصوم نباشد حجت بر بندگان تمام نمى شود، و تمام شدن حجت - بعد از بعثت رسول صلى الله عليه و آله و انزال كتب و ثبوت تكليف - بر عصمت امام و خليفه و جانشين پيامبر صلى الله عليه و آله موقوف است. پس اگر خداوند زبان عذر بندگان را در طاعات و عبادات (اوامر و نواهى) احكام تكليفيه و وضعيه قطع نكند به گونه اى كه هيچ عذرى براى آنها نباشد، عقلا ترتب ثواب و عقاب و عتاب بر احكام، صحيح نمى باشد; زيرا بندگان مى توانند در محضر خداوند به تمام نبودن حجت، عذر بياورند كه امام به عنوان حافظ و بيان كننده احكام كتاب و سنت از كذب و افتراء، نسيان و سوء فهم و اشتباه ايمن نبوده بلكه حال او در مقام عمل بدتر از حال ما بوده است در نتيجه حقيقت بر ما كشف نشد و تكاليف به ما نرسيد; و عقل هم به طور قطعى، عقاب بلابيان را قبيح مى داند و صدور آن را از حق تعالى محال مى شمارد پس بايد امام، ولى و خليفه حضرت رسول صلى الله عليه و آله مامون و معصوم از هر خطاء و لغزش بوده، صادق و مصدق باشد تا در مقام بيان كتاب و سنت رسول خدا صلى الله عليه و آله مورد اطمينان همه خلق باشد و راه عذر را بر بندگان ببندد تا اگر بندگان با تمام بودن حجت، چنين ولى و امامى، اطاعت نكردند بدانند كه، عذرى از آنان پذيرفته نيست و خداوند مى تواند آنها را به اشد مجازات، عقاب نمايد. (22)

/ 157