سیدمحمد کاظم مدرسی، احمد بهشتی، علیرضا سبحانی، اکبر اسدعلیزاده، سید مجتبی آقایی، علی اصغر فیضی پور، جعفر سبحانی، سیدمحمود مدنی، فاطمه علیپور، غلامحسین زینلی، علی زمانی قمشه ای، مسعود پور سید آقایی، مجید حیدری نیک، محمد رضا جباری، سامی بدری، علی اصغر رضوانی، جعفر خوشنویس، مرتضی نائینی، احمد عابدی، محمدجواد فاضل لنکرانی، رحیم کارگر، حبیب الله طاهری؛ ترجمه: عبدالله امینی؛ تقریرکننده: علی لاری؛ مصاحبه شونده: علی کورانی
برخى از روشنفكران دانسته يا ندانسته باورهاى اصيل شيعه را مورد تشكيك و نقد قرار داده و با استفاده از رحمت و رافت حكومت علوى در صددند تا در باورهاى جوانان عزيز كشورمان ايجاد سستى و رخوت نمايند. در راستاى اين هدف از جمله مسائلى كه مورد خدشه قرار گرفته مساله امامت (شان امام، حجيت و عصمت امامان عليهم السلام) است. به همين منظور اين نوشتار جهت پاسخ به اين گونه سخنان، مطالبى را در باره فلسفه امامت و جايگاه امامان (ع) در مكتب شيعه و بيان دلائل عقلى و نقلى براى اثبات عصمت امامان عليهم السلام بر اساس كتاب، سنت و عقل ارائه مى دهد تا از اين رهگذر، جايگاه و منزلت امام تبيين شده و جداناپذيرى مقام امامت از عصمت، اثبات گردد. صرف نظر از اين كه چگونه مساله روشنى همچون «امامت » در كشور تشيع براى نويسنده اى شيعه، محل تشكيك قرار گرفته است، جاى اين تذكر برادرانه وجود دارد كه در طرح مباحث اعتقادى و كلامى - خاصه، آنجا كه به «اصول و مبانى تشيع » يعنى «كيان مذهبى » يك ملت بزرگ مربوط مى شود - با دقت و تحقيق كامل سخن برانيم در غير اين صورت، طرح «خام » و احيانا «وارونه » اين گونه مباحث، كه به مبانى عقيده عام و ديرين يك ملت مربوط مى شود چه بسا تبعات سوء فرهنگى و اجتماعى به دنبال خواهد داشت. به هر حال، سخنان صاحب «بسط تجربه نبوى » ، اشكالات عديده اى را به دنبال دارد. و از آنجا كه قضاوت در باره هر سخنى، موقوف به طرح آراى مخالف است، عينا قسمتى از متن كتاب ياد شده را آورده و سپس به تجزيه و تحليل آن مى پردازيم: «حال سخن ما اين است كه وقتى در كلام دليل مى آيد، رابطه كلام با شخص و شخصيت گوينده قطع مى شود ما مى مانيم و دليلى كه براى سخن آمده است. اگر دليل قانع كننده باشد، مدعا را مى پذيريم و اگر نباشد، نمى پذيريم. ديگر مهم نيست كه استدلال كننده على عليه السلام باشد يا ديگرى. از اين پس، دليل پشتوانه سخن است نه گوينده صاحب كرامت آن. درست نيست كه بگوييم فلان دليل را بپذيريد چون فلان شخص اقامه كرده است. قوت دليل بايد از خودش باشد نه از جاى ديگر» . (1) در جاى ديگر مى گويد: «پس از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ديگر هيچ كس ظهور نخواهد كرد كه شخصيتش به لحاظ دينى ضامن صحت سخن و حسن رفتارش باشد و براى ديگران تكليف دينى بياورد» . (2) و در فراز ديگر مى گويد: «امام معصوم - با فرض اين كه از ناحيه پيامبر نصب شده است - امامت به معناى سياسى ظاهرى مى كند. و معناى سياست ظاهرى اين است كه رعيت مى تواند بر حاكم خرده بگيرد، بر او انتقاد كند و مى تواند در جايى فرمانش را اطاعت نكند يا دليلش را نپذيرد» . (3) با دقت و تامل در عبارت فوق چند مطلب را نتيجه مى گيريم: 1- بعد از پيامبر، سخن هيچ كس (به طور مطلق) حتى امامان الزام آور و مطاع نيست! ! 2- صاحب سخن هر كس كه باشد، و لو امام معصوم، هر چند مستدل و قوى اگر براى ما (انسان هاى ناقص كه نه معصوم و نه داراى علم لدنى و نه عالم به حكمت اين گونه سخنانيم) قانع كننده نباشد مورد تاييد نيست! ! ! 3- در اين نوشته شخصيت امام، علم امام، سخنان امام، رفتار و كردار او با افراد عادى يكسان تلقى شده است. 4- از امام معصوم مى توان انتقاد كرد و سخنانش را نپذيرفت! ! در نتيجه، شان امام، علم امام، و عصمت امام در اين سخنان ناديده گرفته شده است كه ما اين مساله را در هر سه بعد آن، مورد دقت و بررسى قرار مى دهيم.