نگاهى دوباره به انتظار
مجيد حيدرى نيك
گفتم كه روى ماهت از ما چرا نهان است؟
گفتم كه از كه پرسم جانا نشان كويت؟
گفت نشان چه پرسى، آن كوى بى نشان است
گفت تو خود حجابى، ورنه رخم عيان است
گفت نشان چه پرسى، آن كوى بى نشان است
گفت نشان چه پرسى، آن كوى بى نشان است
آب كم جو، تشنگى آور به دست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
تا بجوشد آبت از بالا و پست