سیدمحمد کاظم مدرسی، احمد بهشتی، علیرضا سبحانی، اکبر اسدعلیزاده، سید مجتبی آقایی، علی اصغر فیضی پور، جعفر سبحانی، سیدمحمود مدنی، فاطمه علیپور، غلامحسین زینلی، علی زمانی قمشه ای، مسعود پور سید آقایی، مجید حیدری نیک، محمد رضا جباری، سامی بدری، علی اصغر رضوانی، جعفر خوشنویس، مرتضی نائینی، احمد عابدی، محمدجواد فاضل لنکرانی، رحیم کارگر، حبیب الله طاهری؛ ترجمه: عبدالله امینی؛ تقریرکننده: علی لاری؛ مصاحبه شونده: علی کورانی
به رغم روشنى و قطعيت نظريه اصيل «انتظار» ، تفاسير و برداشت هاى مختلفى از آن ارائه شده است. قسمت عمده اين برداشت ها، مربوط به فهم علما و دانشمندان و بخش ديگر، مربوط به برداشت عموم شيعيان از مساله «انتظار» است. دو برداشت اصلى و عمده، در اين زمينه، عبارت است از: 1. انتظار، به معناى قيام و انقلاب عليه دولت هاى ظالم و غاصب، مبارزه با فساد و تباهى براى زمينه سازى ظهور امام زمان (عج) و شكل دهى به حركت هاى اصلاح طلبانه و سازنده است. 2. انتظار، به مفهوم انزوا، بى تفاوتى و بى اعتنايى نسبت به حكومت هاى نامشروع و يا عدم توجه به فساد و انحرافات موجود در جامعه و انتظار ركود آفرين براى ظهور امام غايب است. اين برداشت ها، حتى در نحوه سلوك علما با حاكمان و نگرش ها و رفتارهاى سياسى آنان، تاثير زيادى داشته است. نويسنده اى، با استفاده از راى «وبر» درباره انگيزه هاى دينى عمل اجتماعى، تاثير باور و گرايش شيعى را برنگرش هاى سياسى متفكران شيعه مذهب، چنين بر مى شمرد: باورهايى كه موجب بروز انگيزه موافقت و همراهى با اقتدار حاكم مى گردد; باورهايى كه باعث تشديد تمايلات ستيزه جويانه و مخالفت با ساخت سياسى مستقر، به منظور از ميان برداشتن نظم هنجارى حاكم مى گردد; باورهايى كه بى تفاوتى و كناره جويى سياسى را تقويت مى كند. (14) شجاعى زند در مقاله «دين و دولت » مى نويسد: «پارسايان شيعى، با الهام از فلسفه انتظار، همواره در جست و جوى كسى بوده اند كه جامع شرايط نيابت باشد و سلطنت آسمانى را در زمين مستقر سازد و به شرارت ها پايان دهد. چون جمع چنين شرايطى در شخص واحد، به آسانى ميسر نبود و يا در صورت تحقق، موانع زيادى در راه تشكيل دولت صالح وجود داشت، شيعه با يك ارزيابى منفى از شرايط، عملا خود را از حوزه اقتدار سياسى حاكم كنار كشيد; اما به لحاظ نظرى، همچنان بر اندماج دين و دولت مصر بود. انعزال و انقطاع از اقتدار سياسى جامعه، در عمل دو صورت متفاوت پيدا مى كرد: 1. كناره جويى پارسايانه و بى تفاوتى نسبت به تحولات سياسى پيرامون; 2. تلاش فعالانه براى تصاحب يا منقاد ساختن قدرت سياسى حاكم جهت مرعا داشتن اصول و مقررات شريعت » . (15) گفتنى است كه اين اختلاف نظرها، محدود به عرصه هاى علمى و انديشه اى نبود; بلكه در رفتار و فعاليت هاى عموم شيعيان مشهود بوده است. دكتر حميد عنايت، ضمن اشاره به بى اعتنايى شيعيان در طول تاريخ به حكومت هاى موجود، مساله برداشت هاى مختلف آنان را بدين گونه مطرح كرده است: «با توجه به اين كه تمامى حكمرانان كنونى در دنيا، غير قانونى اند (قوانين بر حق، تنها در پايان اين جهان ظاهر مى شود) ; اكثر شيعيان در طول تاريخ، به جاى شورش عليه دولت هاى شان، ترجيح دادند نسبت به سياست بى اعتنا باشند. همان طور كه شيعيان دوازده امامى، از نظر سياسى، مانند شمشير دو لبه اى هستند كه مى تواند طرفداران را به مبارزه تشويق و يا آنان را به آرامش و فروتنى دعوت كنند» . (16) غير قانونى شمردن حكومت ها و نگرش عدم همكارى با آنها و بى اعتنايى و بى توجهى به مقامات حكومتى و نيروى نظامى آنها، انزوا و گوشه گيرى و مبارزه منفى با حكومت را پديد آورد. علاوه بر اين انديشه تقديرگرايى و ياس و سرخوردگى از حكومت هاى موجود نيز، از برداشت هاى ديگر دوران غيبت به شمار مى رود. «غير قانونى بودن حاكمان موقتى، برداشتى سطحى نيست، بلكه متضمن اين مفهوم است كه حاكم قانونى، در آينده ظاهر مى شود. اما اين انتظار، دو نگرش سياسى متناقض را پديد مى آورد; زيرا ممكن است عقيده اى محكم به وجود آورد كه جنبه مبارزه و جنگجويى را ارتقا دهد; ليكن به جنبه تقديرگرايى نيز تاكيد دارد و پذيرش آنچه كه مقدر شده، تقويت مى كند; با اين اميد كه رستگارى بعدا خواهد آمد» . (17) شهيد مطهرى نيز از يك منظر ديگر، به اختلاف برداشت ها از مساله «انتظار» اشاره كرده و آنها را به دو دسته اصلاحى و سازنده و مخرب و باز دارنده تقسيم كرده است: «انتظار فرج، دو گونه است: انتظارى كه سازنده است، تحرك بخش است، تعهد آور است، عبادت [است] ; بلكه با فضيلت ترين عبادت است. و انتظارى كه ويرانگر است، بازدارنده است، فلج كننده است و نوعى اباحى گرى محسوب مى شود... . انتظار ويرانگر، برداشت قشرى از مردم، از مهدويت و قيام و انقلاب مهدى موعود، اين است كه صرفا ماهيت انفجارى دارد و فقط و فقط، از گسترش و اشاعه و رواج ظلم ها، تبعيض ها، اختناق ها، حق كشى ها و تباهى ها ناشى مى شود...» . (18)