امام شناسی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام شناسی - نسخه متنی

سیدمحمد کاظم مدرسی، احمد بهشتی، علیرضا سبحانی، اکبر اسدعلیزاده، سید مجتبی آقایی، علی اصغر فیضی پور، جعفر سبحانی، سیدمحمود مدنی، فاطمه علیپور، غلامحسین زینلی، علی زمانی قمشه ای، مسعود پور سید آقایی، مجید حیدری نیک، محمد رضا جباری، سامی بدری، علی اصغر رضوانی، جعفر خوشنویس، مرتضی نائینی، احمد عابدی، محمدجواد فاضل لنکرانی، رحیم کارگر، حبیب الله طاهری؛ ترجمه: عبدالله امینی؛ تقریرکننده: علی لاری؛ مصاحبه شونده: علی کورانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1- Soynt يا 1. Saoyanta

2) ر.ك: گئو ويدن گرن، دين هاى ايران، ص 129.

3) اين معنا در واقع از نص اوستا مستفاد مى شود; ر.ك: اوستا، فروردين يشت، بند 129; نيز به: ابراهيم پورداوود، سوشيانت موعود مزديسنا، ص 8.

4) گاثاها يا گاهان، عنوان كلى هفده سرود از هفتاد و دو سرود ابتداى اوستاى فعلى، موسوم به «يسنه » است كه به اعتقاد محققان،توسط زرتشت خلق شده اند. اين سرودها در پنج گروه موسوم به «گاه » ترتيب يافته و عبارت اند از: «اهونودگاه »، «اشتودگاه »،«سپنتمدگاه »، «وهوخشترگاه » و «وهيشتوايشت گاه ».

5) درباره اين اعتقاد و دلايل آن ر.ك: مرى بويس، تاريخ كيش زرتشت، ج 1، ص 325. نيز به: ابراهيم پورداوود، پيشين، ص 9.

6) درباره معناى اشه، (Asa) ،اجماع قاطعى وجود ندارد، ولى معمولا آن را راستى، حقيقت، نظم و ترتيب كامل، قانون ابدى آفرينش و ميزان مقرر مزدايى دانسته اند. از همين رو، بيشتر مترجمان اوستا ترجيح داده اند كه اين واژه را به همان صورت اصلى نقل كنند.

7) منش نيك برگردان وهومن يا بهمن است كه در آموزه هاى زرتشتى يكى از امشاسپندان، ( Amasaspanta) به شمار مى آيد.اين امشاسپندان كه نزديك ترين مينويان به اهوره مزدا هستند، عبارت اند از: «بهمن »، «ارديبهشت »، «شهريور»، «سپندارمذ»،«خرداد» ، «امرداد» و «سپندمينو». درباره چند و چون اين مينويان و كاركردهاى آنان ر.ك: آر. سى.زينر، طلوع و غروب زرتشتى گرى، صص 56 - 63.

8) كى گشتاسب يا كى ويشتاسپ، (Vistaspa) ،آخرين فرمانروا از سلسله كيانيان است كه با گرويدن به زرتشت درگير نبردهاى زيادى با همسايگان كافر خود شد. او در ادبيات زرتشتى مقامى بس شامخ و ستايش شده دارد.

9) سپيتمان Spitman (در اوست سپيتام (Spitama نام خاندان زرتشت است. ظاهرا سپيتمه به معناى «از نژاد سفيد» يا «ازخاندان سفيد» است. در كتاب بندهشن، سپيتمان نياى نهم زرتشت شمرده شده است.

10) فرشوشتر Frasustar (به معنى دارنده شتر كارآمد وراهوار) نام پدرزن زرتشت و يكى از نخستين پيروان اوست.

11) درباره اين نظريه ر.ك: مرى بويس، پيشين، ص 326 و نيز: ابراهيم پورداوود، پيشين، ص 10.

12) احتمالا مقصود ديو «خشم » ( ائشم (Aesma است; از او شريرتر نداريم. معمولا از او با صفت «خونين درفش » ياد مى شودو از جمله اسپاهبدان اهريمن در شمار است. بدكرداران به او روى مى آورند و پرهيزگاران در نابودى اش مى كوشند.

13) در ادبيات دينى زرتشتى، فرشگرد Frasgird (در اوست فرشوكرتى (Frasukereti به جهان نوساخته دوره دوازده هزارساله گيتى و برقرارى جاودانه پرهيزگارى مى گويند كه خود به مدد خيزش سوشيانت ها و پاك كردن جهان از اهريمنان پديدارمى شود.

14) ر.ك: تاريخ ايران كمبريج، ج 3، ق 1، ص 466.

15) دروج يا دروگ Drug ،نام ماده ديو دروغ و نادرستى و پيمان شكنى است كه گاه در معناى دين «ديوپرستى » به كار رفته است.

16) مزدا Mazda به معنى هوشيار و دانا و آگاه است و «اهوره مزدا» را مى توان سرور دانا يا خداوندگار آگاه ترجمه كرد. در اوستاگاه خدا را فقط با لفظ مزدا خطاب كرده اند.

17) مقصود پل چينوت Chinvat (يا چينود) است كه به اعتقاد زرتشتيان، روان هر يك از مردمان، در چهارمين روز پس از مرگ،بايد از آن بگذرد تا بعد از آشكار شدن كردارهاى نيك و بد، روانه بهشت يا دوزخ شود.

18) گرزمان يا گرودمان Garo demana به معنى خانه سرود يا سراى نيايش و به عبارت ديگر بهشت و بارگاه اهوره مزدا است.

19) درمعناى واژه مگونان اختلاف است. برخى آن را از ريشه «مغ » و به معنى «انجمن برادرى مغان » دانسته اند. نگارنده با كسانى كه مگونان را به «انجمن پذيرندگان و پيروان پيام و آموزش زرتشت » ترجمه كرده اند، موافق است.

20) يشت Yast به هر يك از 21 سرودى مى گويند كه مجموعا سومين و بلندترين بخش اوستاى كنونى را تشكيل مى دهند. اين يشت ها در ستايش ايزدان كهن ايرانى اند كه روزهاى هر ماه به نام آنان نام گذارى مى شد. بيشتر انديشه مندان براين باورند كه مضامين اصلى يشت ها برگرفته از اعتقادات كهن آرياييان است و الحاق آنها به اوستا نشانه تلاش براى آشتى دادن آموزه هاى زرتشت با كيش كهن است. واژه «يشتر Yastar »به معنى نمازگزار و پرستنده و همچنين واژه هاى «جشن » و «يزد» از ريشه «يشت » به يادگار مانده اند.

يا فروهر Fravahr يا فروهر، به قالب مثالى آفريدگان نيك و ندرتا پليد مى گويند كه روح و تن، بر اساس آن خلق شده اند. در مزداپرستى، طلب يارى از فروشى ها براى بركت زندگى و دفاع در مقابل دشمنان جايگاه خاصى دارد و«فروردين يشت » در ستايش آنان است.

22) اوخشيت ارت Uxsyat ereta در زبان پهلوى «اوشيدر» و در فارسى «هوشيدر» خوانده مى شود و به معنى «پروراننده پرهيزگارى » است.

23) اوخشيت نم Uxsyat nemah در زبان پهلوى «اوشيدرماه » و در فارسى «هوشيدرماه » خوانده مى شود و به معنى «پروراننده نماز» است.

24) استوت ارت Astavat ereta به معنى كسى است كه مظهر و پيكر قانون مقدس باشد.

25) به تصريح مرحوم پورداوود و نيز بيشتر پژوهندگان، مقصود از كيانسيه همان درياچه هامون كنونى است. ر. ك: سوشيانت موعود مزديسنا، صص 19 - 23.

26) ويسپ تئورويرى Vispa-taurvairi ،نام مادر سوشيانت است. آن را به «برهمگان پيروز» معنى كرده اند. نام ديگر او، «اردت فذرى » ( كسى كه آبروى پدر باشد) است.

27) فر يا خورنه يا فره يا خر، فروغ يا موهبتى ايزدى است كه هر كس از آن بهره مند بشود، برازنده سرورى و سالارى گردد،به شهريارى رسد و آسايش گستر و دادگر بشود. در اوستا معمولا از دو فر ياد مى شود:«ايرينم خورن » (ل فرايرانى) و «كوئنم خورن » (ل فركيانى). فرايرانى خرد و دارايى نيك مى بخشد و دشمنان ايران و اهريمنان را درهم مى شكند، و فركيانى بهره ناموران و شهرياران و اشونان مى شود تا از پرتو آن به رستگارى و كامرايى برسند. افتخار بهره مندى از فركيانى، پس ازگشتاسپ شاه كيانى، نصيب هيچ كس نشده ولى اهوره مزدا آن را براى ايرانيان ذخيره كرده تا در آخرت آن را به سوشيانت عطاكند. اوستا زرتشت را فرهمندترين كس دانسته است.

28) فريدون در اوستا، «ثرئتون » Thraetaona پسر «اثويه » Athwya نام دارداو در زمره اساطير نام دارد كه همچون فريدون اژدهايى به نام وريسوروپ Vrisvarupa را مى كشد. در واقع، قهرمانى كه مار يااژدهايى را به قتل مى آورد، بن مايه اى است كه در اساطير بسيارى از ملل يافت مى شود. در متون زرتشتى، به جز اوستا، آمده است كه فريدون جهان را ميان سه پسرش، سلم و تور و ايرج، تقسيم كرد.

29) اژى دهاك Azi Dahaka يا همان ضحاك، در اوستا ( هات 9 يا هوم يشت، بند 8; نيز زامياديشت بند 37)، نام اژدهايى سه كله و سه پوزه و شش چشم است كه مى خواهد جهان را از مردمان تهى كند. تحول او، كه در اوستا خطرناك ترين مخلوق اهريمن دانسته شده، به مردى تازى و ديوسيرت كه دو مار بر دوش داشت و هر روز مغز دو جوان را خوراك آنان مى كرد، درادبيات متاخر زرتشتى رخ داده است و خود موضوع تحقيقى جذاب و پركشش است.

30) افراسياب در اوستا «فرنگرسين » Frangrasyan نام دارد كه به معنى هراس انگيز است. صرف نظر از شخصيت شاه - پهلوان او در برخى از بخش هاى اوستاى نو و نيز كتب دوره اسلامى، چنان معلوم است كه او در دوران كهن منشى اساطيرى داشته كه خود يادگارى از فرهنگ هندواروپايى است. او در اين كالبد ديرينه، نه يك شاه - پهلوان، كه در شمار اژدهايان و ديوان است ودخيل در نبردهاى كيهانى ميان ايزدان و اهريمنان. از طرف ديگر، كارنامه او به تمامى سياه و تاريك نيست، زيرا او به خواهش ايرانيان زين گاو دروند را در هم شكست و ايران را از شر وى رهانيد.

31) زين گاو يا زينيگو zainigav نام يكى از دشمنان ايران است كه افراسياب او را به درخواست بزرگان ايران از پاى درآورد. به نوشته بندهشن، «زين گاو» از تازيان بود كه شاهى ايرانشهر را از آن خود ساخت. اين نام را «دارنده گاو زنده » معنى كرده اند و«دروند» را دروغ پرست و گمراه و ناپاك گفته اند.

32) كى خسرو پسر سياوش است كه انتقام قتل ناجوانمردانه پدر محبوبش را از افراسياب ستاند. او در فرجام كارش از ديده هاناپديد شد و در سلك «باشندگان » درآمد.

33) خرداد يا هوروتات Haurvatata يكى از جلوه هاى مينوى اهوره مزدا و به معنى «رسايى و كمال » است. امرداد يا امرتات Ameretata جلوه اى ديگر از مزدا و مظهر «جاودانگى و بى مرگى » است.

34) ر.ك: تاريخ كيش زرتشت، ج 3، ص 388.

35) در «هوم يشت » (بند 7 و 8) نيز سخن از كشته شدن اژى دهاك رفته است: «فريدون از خاندان توانا... آن كه اژى دهاك را فروكوفت; [اژى دهاك] سه پوزه سه كله شش چشم را، آن دارنده هزار [گونه]...»; همچنين ر.ك: زامياديشت، بند 37.

36) درباره ديگر شواهدى كه زامياديشت را در زمره كهن ترين يشت ها قرار مى دهند، ر.ك: آرتور كريستن سن، مزداپرستى درايران قديم، صص 78 - 82.

37) در اين باره ر.ك: آر.سى زينر، طلوع و غروب زرتشتى گرى، صص 109 - 112.

38) بندهشن را مى توان به «آفرينش آغازين » معنا كرد و خود عنوان كتابى است كه در قرن سوم هجرى توسط «فرن بغ دادگى »گردآورى شده است. اين كتاب علاوه بر مباحثى در چگونگى خلقت، اشارات مفصلى به نجوم دارد.

39) دينكرت يا دينكرد بزرگ ترين و مهم ترين كتاب زرتشتى است كه در اصل مشتمل بر نه دفتر بوده است. امروزه دو بخش نخستين آن در دست نيست. مؤلفان آن يكى «آذر فرنبغ » بوده و ديگرى «آذرباد» نام داشته، كه اين دومى كتاب را از نو تحريرو تكميل و تصحيح كرده، و نيز دفتر نهم را برآن افزوده است. تاريخ انشاى دينكرت را قرن سوم هجرى دانسته اند.

40) اين كتاب در اصل براساس «بهمن يشت » تاليف شده و مشتمل بر پيشگويى هايى از دوره آخرالزمان است. به اعتقاد برخى محققان، زمان نگارش نسخه اصلى آن را بايد در دوران پيش از اشكانيان جست وجو كرد; در اين باره ر.ك: تاريخ ايران كمبريج، ج 3، ق 1، ص 27.

41) موضوع اين كتاب پيشگويى هاى جاماسپ، وزير زرتشتى گشتاسپ شاه كيانى، درباره وقايع آخرالزمان است.

42) بايد دانست كه اين منابع در شرح پاره اى جزئيات با هم اختلافاتى دارند ولى در كليات يكى هستند.

43) منابعى كه در نوشتن اين يادآورى از آنها بهره جسته ام عبارت اند از: تاريخ ايران كمبريج (ج 3); زند وهومن يسن (گزارش صادق هدايت); اساطير ايرانى (جان هينلز); پژوهشى در اساطير ايران (مهرداد بهار); نخستين انسان و نخستين شهريار(آرتور كريستن سن).

44) مقصود دين زرتشتى است.

45. Pasutan

46) زايش هر سه سوشيانت از يك الگو تبعيت مى كند: مادران آنها در آب درياى كيانسيه به هنگام تن شويى، از نطفه زرتشت، كه در آن آب و توسط فروشى 99999 انسان درستكار محفوظ مانده بود، باردار مى شوند.

47. Mahrkusa

48) ور جمشيد يا ور جمكرد نام قلعه اى زيرزمينى است كه جمشيد آن را به فرمان اهوره مزدا ساخت تا در زمستانى كه ديومهركوس پديد خواهد آورد، پناهگاه مردمان و جانداران باشد. در اين باره ر.ك: «ويديو داد»، فرگرد2.

49) گرشاسپ يا كرساسپ، به معنى دارنده اسب لاغر، پهلوان اصلى اوستا است كه شمار زيادى از ديوان و اژدهايان به دست او ازپا درآمده اند. در واقع، در اوستا نشانى از رستم به دست نمى آيد و همه پهلوانى ها توسط گرشاسپ انجام مى گردد. اين امرموضوع تحقيقى پردامنه است و به چگونگى افتراق ميان تاريخ ملى و دينى ايرانيان بازمى گردد.

50) درباره سرنوشت نهايى اهريمن، منابع زرتشتى قطعيتى ندارد.از قرار، او از همان سوراخى كه وارد گيتى شده بود، به ژرفاى تاريكى خود پرتاپ مى شود و در آن جا بيهوش مى ماند (و البته مخلوقاتش يكديگر را از ميان برمى دارند). به روايت «دادستان دينيك » اين بيهوشى چنان خواهد بود كه تمام تحركاتش متوقف مى شود.

51) نكته جالب توجه اين كه روان پاكان نيز بايد از اين رود عبور كنند; اما آنان احساس مى كنند كه در شير گرم هستند و سختى نمى بينند.

52) موبد (در اوست مغوپيتى)، عنوان پيشوايان دينى كيش زرتشت است. در اوستا گاه واژه «رتو» يا «رد» نيز به همين معنى است.

53) در معادشناسى و جهان بينى زرتشتى اصولا بدى ها بى دوام و فرجام پذيرند. از اين رو حتى عذاب دوزخيان نيز پايانى دارد وجاودانه نيست; به طورى كه صرف نظر از معدودى كه مستحق اعدام ( مرگ ارزان) و نابودى اند، بقيه پس از پاك شدن ازگناهان بخشوده مى شوند.

54) باور به «اوتار»هاى دهگانه در ميان آرياييان هند، نشانه محكمى بر وجود سنت ديرپاى باور به «منجى » در ميان آرياييان است.

55. Zaotar

56) جامعه كهن هندوايرانى در دوره شبانى به اين سه گروه تقسيم مى شد: 1. «واستر Vastar »يا گله بان; 2. «زوئتر Zaotar »ياروحانى و مامور اجراى مراسم نذر و قربانى; 3. «نر Nar »يا مردان جنگنده و سپاهى. در اين باره ر.ك: مرى بويس، تاريخ كيش زرتشت، ج 1، ص 19.

57) در اين باره ر.ك: تاريخ كمبريج، ج 3، ق 1، ص 27.

58) محض نمونه ر.ك: «ويديودات »، فرگرد 19، بند 5.

59) مرحوم ملك مهرداد بهار نيز به اين نكته كه سوشيانت ها با نام مادرانشان - و نه زرتشت - ناميده مى شوند، توجه نشان داده وآن را تداوم يك سنت بسيار كهن دانسته است (ر.ك: جستارى چند در فرهنگ ايران، ص 261 و 262). به هرحال، اين موضوع در خور اهميت فراوان است و اگر بتوان آن را به باورهاى مادرسالارانه ربط داد، آن گاه بايد به اين مسئله پاسخ گفت كه چگونه در جوامع مردسالار هندوايرانى از چنان نام گذارى غيرمعمولى استفاده شده است؟

60) براى آگاهى بيشتر از اسطوره هاى بازگشت به عصر زرين و مفاهيم منتج از آن، ر.ك: ميرچا الياده، اسطوره بازگشت جاودانه.

61) حتى مى توان به جرئت گفت كه مفهوم اتوپيا يا آرمانشهر نيز بيان فلسفى يا معقولانه تر اسطوره عصر زرين است: آن جا كه تمام مختصات و ويژگى هاى عهدى زرين را در هيئت شهرى آرمانى و به دور از رنج و گرسنگى و است كه پيشوند OU مفهومى منفى از آن ساخته است. يوتوپيا را مى توان هيچستان يا لامكان يا ناكجاآباد ترجمه كرد. اولين كسى كه اين انديشه آرمانى را بر برهان عقلى استوار كرد، افلاطون حكيم بود كه دركتاب جمهورى براى جست وجوى عدالت راستين، جامعه اى آرمانى را طرح افكند. در اوج درخشش فرهنگ اسلامى،ابونصر فارابى در كتاب انديشه هاى اهل مدينه فاضله، جامعه اى ايده آل را در قالب باورهاى اسلامى به عنوان مدينه فاضله ترسيم كرد.)

62) از جمله ر.ك: آر.سى زينر، طلوع و غروب زرتشتى گرى، ص 76.

63) در اين باره ر.ك: صادق هدايت، زند وهومن يسن و كارنامه اردشير پايكان، صص 17 - 27.

64) ر.ك: همان، ص 17.

65) به نقل از: على اصغر، مصطفوى، سوشيانت يا سيرانديشه ايرانيان درباره موعود آخرالزمان، ص 19 - 20. گفتنى است كه اساس اين گفته ها، برگرفته از كتاب شيعيگرى، اثر احمد كسروى است.

66) ر.ك: اصول كافى، ج 1، ص 336.

67) ر.ك: بحارالانوار، ج 13، ص 79، 59، 105، 61، 578، 480 و 596.

68) ر.ك: عبدالحسين زرين كوب، تاريخ ايران بعد از اسلام، ص 216.

69) ر.ك: همان، همان ص.

70) امام سجاد(ع) فرمود: «از روزى كه خدا آدم را آفريده تا حال هيچ گاه زمين از حجتى خالى نبوده است ولى آن حجت گاهى ظاهر و مشهود و گاهى غائب و مستور بوده است; تا قيامت نيز از حجت خالى نخواهد شد و اگر امام نباشد خدا پرستش نمى شود» (ينابيع الموده، ج 2، ص 217). نيز، حضرت على(ع) فرمود: «الهى، بى هيچ ترديد زمين از حجتى كه برپادارنده دين خداست تهى و خالى نمى ماند، چنين كسان يا رخ مى نمايند و آشكار مى شوند و يا بيم دارند و پنهان مى گردند، تا اين كه حجت و دلايل روشن پروردگار ضايع و نابود نشود» (اصول كافى، ج 1، ص 355).

/ 157