قرينه سوم:
خلافت در مدينه، پادشاهى در شامقرينه سوم كه مكمل قرينه گذشته است، حديث معروفى است كه ابوهريره از رسول خدا(ص) نقل مى كند:الخلافة بالمدينة والملك بالشّام.18در «تهذيب تاريخ دمشق»، پس از نقل حديث فوق، در ذيل صفحه آمده است: خلافت، اختصاص به صدر اسلام و زمان خلفاى راشدين دارد و از هنگامى كه خلافت به بنى اميه در شام انتقال يافت، به پادشاهى و سلطنت مبدّل گشت.19ملاحظه مى شود كه پيامبراسلام(ص) در اين حديث تصريح نموده اند كه پايگاه خلافت، در مدينه است و آنچه در شام صورت مى گيرد، خلافت و جانشينى رسول خدا(ص) نيست؛ بلكه پادشاهى و سلطنت است. بنابراين، تلاش آنانى كه شمارى از حاكمان اموى و عباسى را در گروه جانشينان دوازده گانه پيامبر(ص) مى گنجانند، قابل قبول نيست.
قرينه چهارم:
بيعت براى دو خليفهيكى ديگر از قراين، حديث معروفى است كه جمع زيادى، آن را از پيامبراكرم(ص) نقل كرده اند. متن حديث، بنابر آنچه در«صحيح مسلم» از طريق ابوسعيد خدرى نقل شده، چنين است:عن أبى سعيد الخدرى، عن النبى ـ صلّى اللّه عليه و سلّم ـ قال:«اذا بويع لخليفتين، فاقتلوا الآخر منهما»؛20 هرگاه براى دو خليفه بيعت گرفته شد، دومى را بكشيد.براساس نقل مورّخان، معاويه، همزمان با خلافت على(ع)، نمايندگانى به نقاط مختلف كشور اسلامى فرستاد تا براى او بيعت بگيرند. از جمله، در سال چهل هجرى، بسر بن ارطاة را در رأس سپاهى به مدينه و مكه و يمن فرستاد. بسر در مدينه با تهديد، ارعاب و قتل مردم، آنها را وادار به بيعت با معاويه كرد.21اين اقدامات معاويه در حالى صورت مى گرفت كه قاطبه امت اسلامى، سالها پيش از آن، به اميرالمؤمنين(ع) دست بيعت داده بودند و آن حضرت را به عنوان خليفه مسلمين و جانشين رسول خدا(ص) برگزيده بودند.حال، آيا كسى را كه براساس فرمان رسول خدا(ص) كشتن او واجب است، مى توان خليفه مسلمين و جانشين رسول خدا(ص) دانست؟!
قرينه پنجم:
قرشى بودن امام مسلمانانشرط قرشى بودن جانشين رسول خدا(ص) و امام مسلمانان، از جمله مسايلى است كه مورد قبول تمام مذاهب اسلامى، از جمله مذاهب چهارگانه اهل سنّت است و آن را به عنوان يك اصل مسلّم پذيرفته اند.اين اعتقاد برخاسته از احاديث متعددى است كه صدور آن از مقام رسالت محرز و مسلّم است. اين گونه احاديث را در منابع و جوامع روايى اهل سنّت، به فراوانى مى توان يافت؛ از آن جمله:1ـ عبداللّه بن عمر از رسول خدا(ص) نقل مى كند:لا يزال هذا الأمر فى قريش ما بقى من الناس اثنان.222ـ ابو بكر از رسول خدا(ص) نقل مى كند:أئمة من قريش.233ـ عمروبن عاص از رسول خدا(ص) نقل مى كند:قريش ولاة الناس فى الخير والشر إلى يوم القيامة.244ـ ابوهريره ازرسول خدا(ص) نقل مى كند:الناس تبع لقريش فى هذا الشأن(فى هذاالأمر).255ـ سعدبن ابى وقاص از رسول خدا(ص) نقل مى كند:قريش ولاة هذا الأمر، فبرّالناس تبع لبرّهم وفاجرهم تبع لفاجرهم.266ـ ضحاك بن قيس از رسول خدا(ص) نقل مى كند:لا يزال على الناس وال من قريش.27از مجموع روايات يادشده، استفاده مى شود كه مردم مسلمان، در هر عصرى پس از پيامبر(ص) بايد داراى رهبرى باشند كه نسب او به قريش منتهى مى شود.