اين سده كه با پيدايش جهش علمى در غرب و شكوفايى علوم تجربى و دست يابى بشر به ابزار پيچيده ى صنعتى و تكنولوژى مدرن همراه است، شاهد مقايسه ى خداوند با سازندگان ماشين هاى پيچيده هستيم كه نظم دقيق موجود در طبيعت و ماشين تنها دليل توجيه گر اين مقايسه است. در چنين شرايطى حكماى اين دوره در سطح وسيع ترى در صدد تبيين نظم در طبيعت بوده اند. اگرچه پيدايش فلسفه هاى حس گرا كه عمدتاً توسط جان لاك مطرح گرديد، زمينه هاى انتقاد بر تبيين غايت مند عالم را فراهم كرد، با اين حال مطالعه ى نمودار انديشه ى الاهيات طبيعى در اين مقطع، از ضرورت بيش ترى برخوردار است.
الف: گاليله (1564 ـ 1642)
او معتقد بود كه طبيعت در كنار كتاب مقدس سرچشمه اى براى دانش كلامى و طريقه اى براى معرفت خداوند است. او طبيعت و متن مقدس را دو راه هم تراز و رهنمون به خداوند مى دانست.(20)
ب: رابرت بويل (1627 ـ 1691)
او معتقد بود كه علم يك رسالت دينى است كه عبارت است از باز نمودن اسرار صنع بديعى كه خداوند در جهان پديد آورده است. او از جمله دانشمندان انگليسى سده هفدهم بود كه خود را اهل ذوق مى خواندند و به تبع «منشور سلطنتى» تلاش داشتند كه مطالعات خود را در جهت تنظيم قدر و شأن ذات الاهى و خير و صلاح بشر در پيش گيرند.بويل به عنوان شاهدى بر وجود مدبرى هوشمند و حكيم، بيان مى كند كه بره ها به اين جهت در بهار زاده مى شوند كه علف تازه فراوان است. و چون در زمان او ساعت پيچيده ترين نمونه ى ماشينى بود كه وجود داشت، بنابراين تمثيل مورد علاقه ى او در مورد جهان و آفريدگار جهان، ساعت مشهور كليساى جامع شهر استراسبورگ بود. اين تمثيل براى ضرورت وجود يك ساعت ساز لاهوتى خوب به كار او آمد، چون مسلم است كه هيچ ساعتى ساخته ى بخت و اتفاق نيست، بلكه اثر صنعت هنرمندانه ى سازنده ى آن است.(21)
ج: جان رى (1627 ـ 1705)
او كه بنيانگذار گياه شناسى جديد است، در اثر معروف خود به نام «حكمت خداوند، جلوه گر در آثار صُنع» كمال اتقان آفرينش را در خلقت گياهان و جانوران ستوده است. او هم چنين به نقش جمادات، نباتات و حيوانات در جهت خير و آسايش حيات و زندگى انسان اشاره مى كند. اين كتاب مورد نقل و استناد فراوان متكلمان بعدى واقع شده است. جان رى در مقدمه اين كتاب آورده است كه شواهد موجود در طبيعت، وجود خداوند و حكمت بالغه و قدرت او را اثبات مى كند; به عبارت ديگر، راه روشنى از «طبيعت» به «طبيعت آفرين» وجود دارد.(22)
د: اسحاق نيوتن (1642 ـ 1728)
او با تأليف كتاب «مبانى رياضى فلسفه ى طبيعى» ـ كه در سال 1678 منتشر شد ـ زمينه هاى تقويت هر چه بيش تر برهان نظم را فراهم ساخت. او هدف از انتشار آن را يافتن استدلالى بر خداباورى اعلام مى كند و معتقد است كه هدف اصلى فلسفه ى طبيعى استنتاج علل از طريق معلول هاست، به گونه اى كه بتوان به علت نخستين و علت العلل رسيد.او با طرح سؤالاتى درباره ى نظام شگرف حاكم بر طبيعت سعى در اثبات دلالت جهان بر جهان آفرين دارد. نيوتن مى پرسد: چرا تمام سيارات در مدار متحد المراكز به طور هم سان در حركتند؟ چه چيز مانع برخورد ستاره ها با يكديگر مى شود؟ اجسام مادى و حيوانات به واسطه ى چه امرى چنين ماهرانه، تدبير و طراحى شده اند؟ آيا نظم آفرينش نشان نمى دهد كه موجودى عاقل و حكيم آن را آفريده است؟هم چنين عبارات صريح او در كتاب «نور شناخت» رايج ترين تعبير از برهان اتقان صُنع در آن روزگار محسوب مى شود. او در اين كتاب مى نويسد: «از كجا اين همه نظم و زيبايى كه ما در جهان مشاهده مى كنيم، برمى آيد؟ چگونه است كه بدن جانوران با چنين مهارت و هنرى ابداع شده است و از چه روى هر عضوى به جاى خويش نيكوست؟ آيا چشم، بدون اطلاع و احاطه بر علم مناظر و مرايا (نورشناسى) آفريده شده است؟ ...آيا از آثار و آيات طبيعت بر نمى آيد كه موجودى غيرجسمانى، حى و حكيم وجود دارد.»(23)بدين ترتيب برهان نظم در سده ى هفدهم توسط نيوتن، شكل علمى و مدرن پيدا كرد و به جهت سلطه ى علمى و جايگاه بلند او در ميان انديشمندان بعدى، رُشد و شكوفايى آن بيش تر شد; ولى وجود سؤالاتى در خصوص چگونگى ارتباط خداوند با طبيعت و انسان و ابداع احتمالاتى از قبيل ساعت ساز ناشى و معمار بازنشسته، منشاء ايراداتى بر برهان نظم و موجب بروز اختلافاتى در تصوير خداوند گرديد.