سده هاى ميانه - طبیعت و حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

طبیعت و حکمت - نسخه متنی

احمد دیلمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سده هاى ميانه

معمولا روند تفكر فلسفى كلامى سده هاى ميانه به دو دوره تقسيم مى شود:

دوره ى اول: (از سده ى پنجم تا داوزدهم)

تفكر فلسفى كلامى در اين دوره به شدت از افلاطون و پيروان جديد او تأثير پذيرفته است; از جمله حكماى اين دوره و شاخص ترين آن ها، سنت آگوستين است كه كتاب «اعترافات» او از منابع مهم الاهيات طبيعى در اين دوره محسوب مى شود. در كلمات او همواره زيبايى ها و عجايب طبيعت به عنوان هدايت گرى مطمئن و خطاناپذير براى انسان مطرح اند كه با همه ى وجود خود، او را به سوى مبدأ لايزال الاهى رهنمون مى شوند:

«چه كنم كه به ساحت قدس خدا دست يابم؟ زمين را مى نگرم، زمين خود مخلوق است. زمين چه خطه هاى زيبايى دارد و اما آن را خالقى است... آسمان را مى نگرم و به زيبايى ستارگان خيره مى شوم، درخشش خورشيد را مى ستايم كه روز را مى زايد، ماه را مى بينم كه تيرگى شب را مى سترد، چه مناظر بديع و شگرفى چرا كه نه خاكى و زمينى، بلكه آسمانى اند. با اين همه تشنگى من فرو نمى نشيند. حيرانم، زبان به تحسين مى گشايم و به جستوجوى پديد آورنده ى اين ها بر مى خيزم...»(14)

هم چنين در جاى ديگرى از كتاب خود با بيانى صريح تر، بر هدايت گرى طبيعت با ساختار حيرت انگيز و خيره كننده ى خود، به سوى آفريدگارى حكيم تأكيد مى كند:

«از آسمان و زمين و ماه پرسيدم و هر يك از آن ها گفت: خداى تو من نيستم، از درياها و دره ها و جانوران پرسيدم و آن ها نيز پاسخ دادند: خداى تو ما نيستيم از ما فراتر برو... به همه ى آن ها گفتم. شما همه با من از خداى من سخن گفتيد و به آواز بلند گفتيد: ما را او آفريده است.»(15)

در نظر آگوستين ساختار شگفت انگيز طبيعت ـ كه قهراً هدفى را دنبال مى كند و غايت مندى تنها تفسير قابل قبول از اين واقعيت است ـ به عنوان دليلى متقن بشر را به سوى خداوند حكيم هدايت مى كند.

يكى ديگر از فلاسفه ى اين دوره كه با استفاده از برهان نظم در صدد اثبات حكمت خداوند بر آمده است، جان اسكات است كه در سده ى نهم ميلادى مى زيسته و به آگوستين ثانى معروف است. او در كتاب معروف خود، به نام «درباره ى تقسيم طبيعت» مى گويد: «در وجود اشيا، وجود خدا را مى توان ديد و در نظم آن ها حكمتش را و در حركت آن ها حياتش را.»(16)

اگرچه اسكات از برهان نظم براى اثبات وجود خداوند استفاده نمى كند، و اصل وجود اشيا را دليلِ وجود خداوند مى داند; ولى استدلال او به نظم عالم براى اثبات حكمت الاهى و تفكيك بين اصل وجود خداوند و حكمت او در استفاده از برهان نظم، ابتكارى بديع است; زيرا نوعاً در ره يافت از نظم طبيعت به خداوند نوعى ملازمه بين اصل وجود خداوند و تدبير او استفاده مى شود.

/ 90