1ـ يقين آفرينى برهان نظم - طبیعت و حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

طبیعت و حکمت - نسخه متنی

احمد دیلمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1ـ يقين آفرينى برهان نظم

گفته مى شود كه اين برهان مفيد يقين منطقى نيست و در نهايت نوعى يقين روان شناختى و اطمينان قلبى از آن حاصل مى شود; پس نتيجه ى آن استحكام يقين مطابق با واقع را كه حاصل برهان منطقى است، ندارد(173) و در واقع نمى توان آن را برهان ناميد و بهتر است از آن به عنوان «دليل نظم» ياد كرد نه «برهان نظم»(174); بنابراين ارزش جدلى دارد نه برهانى(175) و حسى يا تجربى بودن صغراى برهان و مبتنى بودن كبراى آن بر تمثيل يا حساب احتمالات و استقراء، عمده ترين دلايلى هستند كه براى اثبات اين ادعا بيان مى شود. پاسخ اين ادعا در فصل گذشته به تفصيل بيان شد و دلايل آن مورد بررسى و نقد قرار گرفت.

در اين جا به طور اجمال بايد گفت كه: اولا: برهان نظم داراى يك مقدمه ى تجربى و يك مقدمه ى عقلى است و چون اعتبار علمى مقدمه ى تجربى به قياس خفى است كه او را همراهى و پشتيبانى مى نمايد; بنابراين اعتبار مقدمه ى تجربى به همان قياس خفى عقلى است و در نتيجه برهان نظم از مقدمات عقلى (بدون واسطه يا با واسطه) برخوردار است و هرگز صغراى برهان نظم حسى نمى باشد; زيرا ـ طبق تعريفى كه از نظم گذشت ـ هرگز نظم از راه حسى به دست نمى آيد و جزء كيفيات محسوس نمى باشد، همان طورى كه قانون عليت توسط حس احراز نمى گردد.(176)

ثانيا: هرگز حسى بودن يك مقدمه يا تجربى بودن آن نقش تعيين كننده اى در نحوه ى استنتاج ندارد; زيرا معيار برهان تام، قطعى بودن تمام مقدمات آن است و اگر مقدمه اى در عين حسى بودن قطعى بود، ثمره ى آن قياس قطعى خواهد بود.(177)

ثالثا: مقدمه ى مهم تر اين برهان (كبرا) كه عهده دار كشف رابطه ى ميان نظم از يك سو و شعور از سوى ديگر مى باشد، نيز (بدون واسطه يا با واسطه) عقلى است; بنابراين ماهيت آن به طور قطع تمثيل نيست، بلكه يا مستقيماً عقلى است و يا مبتنى بر تجربه ى معلل است.

استاد مطهرى در دفاع از عقلى بودن آن مى گويد:

«براهين تجربى در مواردى است كه بخواهيم رابطه ى يك پديده ى محسوس را با يك پديده قابل احساس ديگر كشف كنيم; به عبارت ديگر برهان تجربى تنها در مورد كشف رابطه ميان دو جزء از طبيعت مى تواند جارى باشد، نه در مورد كشف رابطه ى ميان طبيعت و ماوراى طبيعت.»(178)

استاد ضمن اثبات اين مطلب كه برهان از آثار و مصنوعات انسان، بر عقل و انديشه و هوش انسان نه از قبيل تمثيل منطقى است و نه از قبيل استدلال تجربى، بلكه نوعى برهان عقلى است(179) ، اظهار مى دارد كه «شناخت ما و دست يافتن به عقل و هوش انسان هاى ديگر غير از خود ما، از نوع دليل تجربى نيست، چه رسد به آن كه برهان نظم كه در مورد جهان و رابطه اش با ذات بارى تعالى اقامه مى شود از نوع دليل تجربى باشد.» او سپس ماهيت شناخت آيه اى در قرآن را نوعى استدلال عقلى محض مى داند و ديدگاهى كه دعوت قرآن كريم به مطالعه ى «آيات تكوين» را به معنى دعوت به خداشناسى تجربى تفسير مى كند، به شدت مورد خدشه قرار مى دهد و معتقد است كه در اين ديدگاه از اين كه حد تجربه فقط شناخت آثار خداوند است، غفلت شده است و شناخت خداوند به كمك آثار شناخته شده از راه تجربه، نوعى استدلال عقلى محض است.(180)

بنابراين، مقدمات اين برهان قطعى و يقينى اند و حتى اگر حسى يا تجربى باشند، عقل به خاطر تكرار مشاهده و با ترتيب دادن قياس خفى به طور قطع به آن حكم مى كند، در نتيجه از نوع مجرباتى اند كه خود يكى از اقسام بديهيات و از مواد برهان است.

بديهى است كه نتيجه ى برهان از جهات متعدد; از جمله قطعى يا ظنى بودن تابع مقدمات خود است و چون مقدمات برهان نظم قطعى اند; نتيجه نيز قطعى و يقينى است; پس برهان نظم به طور واقعى «برهان»به مفهوم منطقى آن است.

/ 90