ج: ترسيم نظم مطلوب - طبیعت و حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

طبیعت و حکمت - نسخه متنی

احمد دیلمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ج: ترسيم نظم مطلوب

در اين بخش به بررسى ويژگى هاى نظم مطلوب در برهان نظم خواهيم پرداخت، به اين جهت ابتدا بايد ديد كه از ميان اقسامى كه برشمرده شد، كدام يك با نظم مورد نظر در اين برهان متناسب تر و براى اثبات صانع هم آهنگ تر است؟ و سپس بايد به ارائه ى ضوابط و شاخصه هاى دقيق تر و مفصل تر آن پرداخت; بنابراين بحث را در دو عنوان ذيل پى مى گيريم:

1ـ بررسى ارزش اقسام مختلف نظم

نظم استحسانى يا زيبايى شناختى اين نوع از نظم به خاطر وجود ويژگى هايى كه در رابطه ى با تحصيل هدف در برهان نظم، نقص محسوب مى شوند، نمى تواند مبناى اين برهان قرار گيرد; به بعضى از اين نارسايى ها اشاره مى شود.

اولا: زيبايى اگرچه يك امر واقعى است، ولى به دليل دشوارى ها و اختلاف نظرهايى كه در تعريف و تحليل ماهيت آن وجود دارد، افراد مختلف با توجه به سليقه ى خود حكم به زيبايى و زشتى اشيا مى كنند، درنتيجه پديده ى واحد ممكن است در نظر عده اى زيبا و در نظر عده اى ديگر زشت باشد و در نتيجه گروه اول آن را منظم و دسته ى دوم نامنظم بدانند. بنابراين نشان دادن معيار عينى مشخصى براى تميز و درك اين نوع از نظم مشكل است; اگرچه بعضى پديده ها در نظر همگان زيبا هستند.

ثانياً: اين نوع از نظم چون ماهيتى ذوقى و هنرى دارد، بنابراين در درجه ى اول كاشف از ذوق و هنر مبدع آن مى باشد و اثبات كاشفيت آن به طريق منطقى نسبت به آنچه رسالت برهان نظم تلقى مى شود; يعنى، دلالت بر مبدأ داراى علم، تدبير و حكمت; محتاج ترتيب مقدمات متعددى خواهد بود. در نتيجه اگرچه امكان تبيين اين برهان بر اساس نظم استحسانى وجود دارد و برخى نيز اين راه را طى كرده اند، ولى معمولا اين نوع از نظم مبناى استدلال در اين برهان قرار نمى گيرد.

نظم على و معلولى:

بديهى است كه اين نوع از نظم نيز نمى تواند مبناى استدلال در برهان نظم قرار گيرد; زيرا صرف وجود مجاورت، مقارنت يا تعاقب بين چند شىء، در حالى كه هيچ گونه رابطه ى وجودى واقعى بين آن ها وجود ندارد; نمى تواند به طور منطقى كاشفيتى نسبت به دخالت يك موجود مدبر و عالم داشته باشد و تصادف، به معنى نفى علت غايى، در مورد آن كاملا محتمل است; زيرا تأمين هدف و غرض معين تنها در فرض وجود ارتباط و هم آهنگى وجودى و حقيقى بين اجزاى مجموعه ميسر است.

نظم هدف مند يا غايت مند:اين قسم از نظم از آن جايى كه ناشى از وجود طرح و تدبير در ايجاد ارتباط ويژه بين اجزا و اعضاى مجموعه در جهت نيل به هدفى مشخص است; قطعاً مى تواند محور استدلال در برهان نظم واقع شود، بلكه مشهور روايات و تقريرهاى برهان نظم مبتنى بر اين نوع است كه بر اساس عليت غايى تفسير مى شود. بنابراين با صرف نظر از اين كه آيا نوع ديگرى از نظم هم مى تواند مبناى استدلال واقع شود يا خير؟ به طور يقين اين نوع از نظم در راستاى رسالت برهان نظم قرار دارد كه در مباحث آتى به بيان مشخصه هاى آن مى پردازيم.

پس از بررسى ارزش و اعتبار اقسام نظم در تقسيم اول در ارتباط با اين برهان، اكنون بايد به بررسى اعتبار اقسام آن بر اساس تقسيم دوم بپردازيم.

نظم اعتبارى:

همان طور كه در تعريف اين قسم از نظم گذشت، چون هستى اين نوع، تابع قرارداد اعتباركنندگان است، و در اوضاع و احوال مختلف متفاوت است، قهراً نمى تواند محور مباحث استدلالى و برهانى قرار گيرد، در نتيجه از محل بحث ما خارج است و اشاره به آن فقط در جهت روشن تر كردن محل بحث مى باشد.

نظم صناعى:

محل بحث در برهان نظم، نوع صناعى نظم نيز نمى باشد، اگرچه از اين نوع در تقرير قياس تمثيلى كمك گرفته مى شود; مثلا وقتى انسان در جزيره اى ساعتى را مشاهده مى كند، نظم صناعى ساعت، بييننده را به ناظم و سازنده ى آن راهنمايى مى كند. در تمثيل از مشابهت نظم تكوينى با نظم صناعى بر وجود ناظم نسبت به نظم تكوينى استدلال مى شود(71) و يا ممكن است از آن براى تأييد ذهن متعلم استمداد شود .(72)

بنابراين دو نوع اخير، اگرچه بر اساس اصل عليت، كاشف از اصل وجود

ناظم، صانع و اعتبار كننده مى باشند، ولى اين مقدار، رسالت اين برهان را كه اثبات وجود خداوند با تكيه بر علم و تدبير فوق بشرى اوست، تأمين نمى كند.

نظم تكوينى و طبيعى:

اين قسم به خاطر وجود رابطه ى حقيقى و طبيعى بين امور، قطعاً مى تواند محور استدلال در برهان نظم قرار گيرد. همان طور كه گذشت، اين نوع خود داراى اقسام مختلفى است كه بايد همه ى اقسام آن مورد بررسى قرار گيرد و نوع مورد نظر دقيقاً مشخص گردد.

الف: نظم ناشى از ارتباط علت فاعلى با معلول (نظم فاعلى) اين نوع كه گاهى از آن به «قانون مندى» تعبير مى شود، از سوى برخى، محور استدلال در برهان نظم قرار گرفته است.(73) آن ها در تبيين برهان نظم باتكيه بر قانون مندى و ارتباط زنجيره اى حوادث، سعى در نشان دادن نظام علت و معلولى حاكم بر طبيعت دارند; به طورى كه حدوث و زوال پديده ها تابع قوانين ثابت و پايدار است و هيچ گونه هرج و مرجى در هستى راه ندارد، اين مسئله به ما امكان مى دهد كه با كشف اين قوانين، حوادث آينده را پيش بينى كنيم; اما آيا مى توان ساختار برهان نظم را بر پايه ى اين گونه تلقى از نظم بنياد نهاد؟

پرواضح است كه حداقل اين قسم از نظم به تنهايى وافى به تأمين رسالت متوقع از برهان نظم نمى باشد; زيرا صرف اثبات وجود علت فاعلى بدون اين كه نسبت به صفت وجوب و يا حكمت و تدبير آن دلالتى وجود داشته باشد، هيچ مشكلى را در راه اثبات وجود خداوند حل نمى كند و اصولا در اين حد اختلافى بين ماديون و الاهيون وجود ندارد. شهيد

مطهرى در مقام رد اين گونه تلقى و بيان از برهان نظم مى گويد: «الاهيون و ماديون در نظم ناشى از علت فاعلى اختلافى ندارند; زيرا تا به حال كسى نگفته است كه نظم ناشى از علت فاعلى دال بر وجود خداست، نظم به معناى رابطه ى زنجيره اى حوادث را كه ناشى از علت فاعلى است هيچ كس منكر نيست،... بلكه ما يك نظم ديگرى داريم كه ناشى از علت غايى است و الاهيون معتقدند كه نظم عالم به نحوى است كه بدون دخالت دادن اصل علت غايى قابل توجيه نيست و طرفداران اين گونه استدلال در واقع تمايز بين اين دو قسم از نظم را ناديده گرفته اند.»(74)

بديهى است كه برهان نظم بدون قبول رابطه ى ضرورى بين علت و معلول و لزوم وجود سنخيت بين آن ها، نمى تواند رسالت خود را ايفا كند و قبول اين گونه رابطه و اين نوع تلقى از نظم شرط لازم براى انتاج مطلوب اين برهان است، ولى از طرفى اين رابطه مورد قبول همگان حتى اكثريت قاطع ماديون است و از طرف ديگر اين قسم از نظم به تنهايى از عهده ى تأمين رسالت مورد انتظار از برهان نظم، بر نمى آيد.

ب: نظم ناشى از ارتباط علت غايى با معلول:

در اين كه اين نوع از نظم تكوينى از مقدمات برهان نظم محسوب مى گردد، ترديدى وجود ندارد; ولى نكته اين جاست كه آيا اين نوع به تنهايى كافى براى انتاج مطلوب اين برهان مى باشد، يا خير؟ بر اساس يك ديدگاه، اين تلقى، خود تقرير مستقلى از برهان نظم تلقى مى گردد كه به روش عقلى، تمام مقدمات آن قابل تبيين است و از سوى ديگر نارسايى تقريرهاى ديگر را ندارد، مثلا، در اين بيان حتى ذات واجب هم قابل اثبات است.(75)

آيا اصولا اين گونه تقرير در چهارچوب برهان نظم مى گنجد؟ و آيا اين بيان خود برهان مستقلى بنام برهان غايى ( Teleologicalargument ) نيست؟

اگرچه بررسى تفصيلى اين امر، يعنى، بيان تمايز بين برهان نظم

( The argument from design ) و برهان غايى در مباحث بعدى و مشخصاً در بخش مربوط به ويژگى هاى نظم مطلوب خواهد آمد، ولى لازم است در اين جا به طور اجمال گفته شود كه لزوم وجود عناصرى; از قبيل: مجموعه ى مؤلف، آرايش و سازمان يافتگى اعضاى اين مجموعه و هدفى كه هم در حدوث و هم در بقا ناشى از مجموعه باشد، در برهان نظم و عدم اعتبار اين امور در برهان غايى ـ يعنى امكان تبيين برهان غايى نسبت به يك شىء بسيط ـ نشان مى دهد كه برهان غايى خود برهان مستقلى از برهان نظم مى باشد و نمى تواند به عنوان تقرير و بيان خاصى از آن مطرح باشد; در نتيجه اگرچه غايت مندى، شرط لازم و بلكه يكى از اركان اساسى برهان نظم است; ولى نمى تواند بيانگر تمام هويت آن و شرط كافى براى تحقق آن باشد.

ج: نظم ناشى از ارتباط اجزاء داخلى

يكى شىء: اين قسم نيز همانند نوع قبلى، بدون شك از مقدمات اين برهان محسوب مى گردد، ولى اين سؤال مطرح است كه آيا به تنهايى مى تواند منجر به نتيجه ى مطلوب از برهان نظم گردد؟ يا اين كه براى انتاج آن بايد نظم غايى را نيز به آن ضميمه كرد؟

به نظر مى رسد كه اگرچه وجود نظم داخلى براى تبيين برهان نظم دست

كم بر اساس بيان مشهور و متعارف آن لازم است; ولى براى انتاج مطلوب آن كافى نمى باشد و محتاج ضميمه شدن نظم غايى به آن مى باشد كه بيان مفصل آن در ادامه خواهد آمد.

/ 90