يكى از ديدگاه هاى مطرح در اين عصر درباره ى علم و دين، ديدگاه معتقد به أخذ و اقتباس الاهيات از علم بود، در نظر پيروان اين نگرش وجود خداوند از راه عوارض ذاتى طبيعت، مانند وجود طرح و تدبير يا اتقان صُنع و نظم قابل استنتاج است.تلاش هاى فراوانى از سوى پيروان اين ديدگاه به منظور تحقق آن صورت گرفت; از جمله «كى فورد» 1887 ـ كه يك قاضى ثروتمند انگليسى بود ـ وصيت كرد كه از ارثيه ى او هر ساله يك دوره مباحث كلامى درباره ى كلام طبيعى برگزار شود. اين دوره ها هر ساله برگزار مى شد و صاحب نظرانى از رشته هاى مختلف براى شركت و القاى دروس دعوت مى شدند. يكى از افراد دعوت شده به اين جلسات اِف. آر. تننت 1930 بود، او در صدد ارائه ى تبيين جديدى از برهان نظم بود كه:اولا: تنها بر خصلت غايت مندى عالم تأكيد نمى شود.ثانياً: در ناحيه ى كبرا مبتنى بر حساب احتمالات است. او در توضيح تقرير جديد خود از برهان نظم مى گويد: «اگر بر اساس مجموعه اى از داده هاى گسترده ـ نه تنها خصلت هدف مندانه ى تكامل زيستى (= زيست شناختى) بلكه هم چنين تجربه ى دينى، اخلاقى، زيبا شناختى و علمى بشر ـ داورى كنيم، احتمال اين كه خدايى وجود داشته باشد بيش تر تقويت مى شود و تفسير يكتاپرستانه ى عالم بر راه حل هاى ديگر برترى دارد، زيرا تنها اين تفسير است كه اهميت تجربه ى اخلاقى و دينى انسان را ناديده نمى گيرد و نيز جايگاه واقعى ارزش هاى مادى جهان را مورد غفلت قرار نمى دهد.»(35)در نتيجه ى برگزارى اين دوره ها، كتاب هاى متعددى در رابطه با الاهيات طبيعى تدوين گرديد كه از جمله ى آن ها كتاب هاى «سرنوشت انسان» اثر لكنت دونويى; «راز افرينش انسان» اثر كرسى موريسن 1977 ـ 1978 و كتاب «اثبات وجود خداوند» به قلم چهل تن از دانشمندان غربى مى باشند كه در آن ها مجموعه اى از شواهد تدبير و حكمت الاهى در طبيعت نشان داده شده است.«دونويى» عمدتاً با استفاده از دستاوردهاى علم شيمى و «موريسن» با بهره گيرى از حساب احتمالات، در صدد اثبات وجود طرح و تدبير و غايت مندى در عالم و نفى تصادف هستند. در كتاب «اثبات وجود خداوند» چهل تن از انديشمندان رشته هاى مختلف علمى، هر كدام با استفاده از دستاوردهاى علمى در رشته ى خود تلاش مى كنند كه نمونه هايى از طرح و تدبير و غايت مندى در عالم را نشان دهند و بدين وسيله وجود خداوند را اثبات كنند. مجموعه ى نظرهاى آن ها توسط يك كشيش مسيحى به نام «جان» جمع آورى و در سال 1958 منتشر گرديد.(36)على رغم تلاش هايى كه در جهت استحكام و تقويت برهان نظم صورت گرفت، اين برهان همواره در معرض معارضات و انتقادات قرار داشت. كتاب «ساعت ساز كور» مظهر يكى از اين انتقادات است. مؤلف اين كتاب، بارتينگ 1986 در اين كتاب با استفاده از تئورى تكاملى مبتنى بر انتخاب طبيعى داروين، مى گويد: «اگرچه طبيعت ساختارى منظم و پيچيده، هم چون يك ساعت دارد; ولى بر اساس تئورى مذكور اين وضعيت مى تواند ناشى از يك عامل كور و فاقد طرح و تدبير باشد.»يكى ديگر از افرادى كه در اين عصر به نقادى الاهيات طبيعى مبادرت ورزيد; ايان باربور 1923 بود. او در بخش هاى مختلفى از كتاب «علم و دين» به نقادى الاهيات طبيعى مى پردازد و معتقد است كه امروزه تأمل در طبيعت، به قصد يافتن تأييد براى اعتقادات دينى چندان جاذبه اى ندارد. مباحث «الاهيات طبيعى» نظير اين ادعا كه وجود طرح و تدبير در نظام عالم هستى، وجود يك مدبر را اثبات مى كند، ديگر مشكوك مى نمايد و از آن مهم تر، اين نوع الاهيات گرايش به برداشت هاى نظرى يافته است كه از ره يافت هاى خاص خود دين بسى متفاوت است.(37)هم چنين او انتقادات متعدد ديگرى را به منظور رد الاهيات طبيعى مطرح مى كند ـ كه در مباحث بعدى خواهد آمد ـ ولى باربور طرفدار ناديده گرفتن طبيعت در الاهيات نمى باشد و مى گويد: همان طور كه ما با الاهيات طبيعى آن چنان كه در سده هاى قبل رايج بود، مخالفيم هم چنين با الاهياتى كه طبيعت را ناديده مى گيرد نيز مخالف هستيم. ما خواهان «الاهيات طبيعت» هستيم كه مى تواند سهم مشخص علم و دين را به طور يكسان ملحوظ دارد.(38)