اگرچه تاكنون كسى هستى نظم در طبيعت را به عنوان صغراى استدلال در برهان نظم به اين صورت تقرير نكرده است; (البته بعضى از نويسندگان(96) در صدد تبيين برهان نظم بر محور علت فاعلى و غايى هر دو و يا تنها بر محور علت غايى به ضميمه ى عينيت علت غايى با علت فاعلى به دليل اين كه علت غايى عهده دار فاعليت فاعل نيز مى باشد، بر آمده و خواسته اند بدين طريق برخى نارسايى ها در برهان نظم را جبران كنند ـ كه بررسى و نقد اين بيان در فصل دوم گذشت ـ ولى تفاوت آشكارى بين تفسير وجود نظم در جهان بر محور هدايت و راه يابى موجودات، با تفسير آن بر محور علت غايى وجود دارد. شهيد مطهرى (ره) نيز در آثار متعدد خود بر تفاوت اين گونه تبيين با نظام مندى عالم تأكيد كرده اند.(97)) اما از آن جا كه ممكن است چنين تصويرى از نظام مندى طبيعت به عنوان صغراى برهان نظم ارائه گردد، بنابراين به بررسى آن مى پردازيم. در توضيح اين مطلب بايد گفت كه هدايت يابى موجودات به دو گونه قابل تصوير است:
تصوير اول
هر موجودى علاوه بر ارگانيزم و سازمان منظم داخلى، از يك نيروى مرموز برخوردار است كه به موجب آن نيرو راه خود را به سوى آينده مى شناسد، به عبارت ديگر اشيا و موجودات در عين اين كه به حسب ساختمان مادى و جسمانى، كور و نابينا مى باشند، يك نوع بينش مرموزى آن ها را رهبرى مى كند; اين بينش مرموز را در ماوراى ساختمان جسمانى اشيا بايد جستوجو كرد و اين امر دليل مؤيدى بر وجود قدرت مدبرى است كه بر موجودات سيطره دارد و آن ها را تدبير مى كند.(98)