فخر رازى در تفسير خود، ضمن تفسير سوره ى اعلى، در ذيل آيه ى «الذى خلق فسوّى و الذى قدّر فهدى» مى گويد: در قرآن كريم از طريق مخلوقات بر وجود خداوند به دو شكل استدلال شده است: يكى از راه اتقان صنع; يعنى نظام مشهود در ساختمان موجودات، به گونه اى كه هر سازمان حكيمانه اى بر حكمت و تدبير سازنده اش دلالت مى كند; يعنى خلقت اين مخلوقات و نظمى كه در خلقت آن ها و در تشكيلات هستى به كار رفته است، وجود مدبرى را نشان مى دهد.و ديگر اين كه در قرآن به موضوع هدايت موجودات استدلال شده و مسئله ى هدايت جدا از اصل خلقت مورد استدلال قرار گرفته است. او روش قرآن را روش اكابر انبيا در خداشناسى مى داند كه آيات زيادى از قرآن بيانگر آن مى باشد. فخر رازى دلالت اين طريقه را به دليل كثرت عجايب عالم و مشهود و معلوم آن ها براى انسان، قوى تر از دلايل ديگر مى داند.(46)فخر رازى هم چنين در كتاب «المباحث المشرقيه» ضمن بيان ديدگاه ها و راه هاى مختلف اثبات وجود خداوند مى گويد: «برخى به اين منظور تكيه مى كنند، بر استحكام و اتقانى كه در آسمان ها و زمين و مخصوصاً در بدن انسان مشاهده مى شود، و منافع آشكار و پديده هاى عجيبى كه فطرت هر انسان عاقلى شهادت مى دهد كه جز از تدبير حكيم عليم صادر نمى شود، اين روش هم ذات خداوند و هم عالم بودن او را ثابت مى كند و كسى كه در اين روش تفكر كند و انديشه هاى باطل خود را از خود دور سازد، با مشاهده ى خلقت اعضاى حيوانات، خود را ناگزير از اعتراف به اثبات مدبر عالم خواهد يافت.»(47)