چون استناد به كتاب و سنت متوقف بر قبول صحت و اعتبار آن ها و پذيرش نبوت است و آن نيز متوقف بر خدا باورى مى باشد، در نتيجه گفته مى شود كه توسل به متون دينى در برخى از اصول اعتقادى مستلزم دور است. همين امر باعث پاره اى بى مهرى ها به معارف موجود در كتاب و سنت شده است و شايد يكى از دلايل اصلى بى توجهى بسيارى از فلاسفه ى اسلامى و برخى از متكلمان مسلمان به الاهيات طبيعى (على رغم جايگاه وسيع و غير قابل ترديد آن در متون دينى) همين امر باشد. اگرچه گروهى از آن ها از جمله مؤسس و پيروان حكمت متعاليه همواره درصدد اين بوده اند كه با تفسيرى عقلانى و برهانى از معارف موجود در متون دينى، استناد به آن ها را در باب باورهاى بنيادين دينى تصحيح نمايند.به منظور تصحيح اين استناد بايد گفت كه تمسك به كتاب و سنت در باب معارف اسلامى; از قبيل اثبات وجود خداوند، ممكن است ذيل يكى از دو عنوان مطرح شود كه بر اساس يكى استناد به طور منطقى صحيح و بدون اشكال است و بر طبق ديگرى باطل و مستلزم دور است:1 ـ استناد به متون دينى به عنوان منشورى كه بعد از اذعان به اعتبار و صحت صدور آن ها و تلاش در جهت فهم مراد و مقصود گوينده بايد آن را پذيرفت و به مفاد آن باور داشت و به فرامين آن گردن نهاد، هر چند كه نتوانيم تصويرى عقلانى و يا علمى از آن ارائه نماييم; به عبارت ديگر اگرچه دليل عقلى، علمى و غيره دال بر صحت آن نداشته باشيم.بديهى است كه قلمرو اين گونه استناد محدود به احكام فرعى و عملى دينى مى باشد و در اين حوزه، منطقى و به دور از اشكال است; اما درباره ى باورهاى كلان دينى; از قبيل اثبات وجود خداوند، اين نوع استناد به متون دينى، مستلزم دور و باطل است.2 ـ استفاده از كتاب و سنت به عنوان كاوش از دليل عقلى، علمى و... كه از زبان متون دينى بيان شده است و معيار ارزش يابى آن بر طبق طبيعت موضوع، همان معيارهاى عمومى عقلى، علمى و غيره مى باشد و صرف دينى بودن مدعا توجيه گر صحت آن نمى باشد. در اين نوع نگرش، مدعيات دينى هم چون قضاياى فلسفى، علمى و... تلقى مى شوند كه بايد با موازين حاكم بر اين قضايا ارزش يابى شوند.پر واضح است كه اين نحوه رويكرد به دين در مسايل كلان اعتقادى، مستلزم هيچ گونه محذور منطقى; از قبيل دور نيست.بنابراين با توجه به ماهيت برون دينى باورهاى بنيادين دينى، متون دينى اصولا برخوردى عقلى و مبتنى بر تدبر و هوش مندى با اين مسايل دارند و همين است رمز و راز تمسك به متون دينى در مسائل اعتقادى، توسط فرزانگانى كه خود معمار تفكر منطقى و اصول خردورزى اند.