حمصى رازى در كتاب كلامى خود به نام «المنقذ من التقليد» براى اثبات خداوند و حكمت او، بيان مى كند: ما اجسام را به شكل هاى مختلف مشاهده مى كنيم، قهراً اجسامى را كه در معرض مشاهده ى ما نيستند، نيز داراى شكل هاى مختلفى هستند; زيرا آن ها نيز متناهى اند و هر چيزى كه داراى ابعاد متناهى باشد، قهراً داراى شكل خاصى خواهد بود. شكل حاكم بر اجسام گاهى بدون قصد و اراده و به طور اتفاقى به وجود مى آيد; مانند سنگى كه ما از كوه مى كنيم و گاهى ناشى از قصد و اراده ى فاعل حكيمى مى باشد كه در صدد استفاده ى از اين شىء در جهت رسيدن به هدف خاصى مى باشد و اين شىء با داشتن شكل خاصى مى تواند در اين راه مفيد باشد; مانند اره كه با داشتن شكل خاصى براى قطع چوب مناسب خواهد بود. اكنون سؤال اين است كه آيا شكل حاكم بر اعضا و جوارح ما از نوع اول است و يا از نوع دوم؟ با اندكى دقت در ساختار حاكم بر اعضاى بدن ما و هم آهنگى و تناسب آن، كاركرد هر يك از آن ها آشكار مى شود كه به طور قطع از نوع دوم مى باشد.با عنايت به وضعيت حاكم بر اعضا و جوارح انسان، تصور نمى شود كه هيچ انسان عاقلى در اين امر ترديد داشته باشد كه اين وضعيت، معلول صانع حكيم و عالم مى باشد.(48)